ضرورتهای استراتژی چند فرهنگی
در ترکيه
مصاحبه روزنامه مليت با ارول
مترجملر نويسنده ترک
ترجمه: احمد مرجاني نژاد
سوال: برژينسکی مشاور عالی امنيت سابق
آمريکا در کتاب «تخته شطرنج بزرگ» در چند مورد به خطر افتادن وحدت ملی ترکيه را
متذکر گرديده است، مفهوم مطالب وی چيست؟
پاسخ: اين سخن را فقط برژينسکی نميگويد و خاص
ترکيه نيز نيست، پس از پايان جنگ سرد، وضعيت استراتژيکی بسياری از کشورها، از جمله
ترکيه تغيير يافت. طراحان آيندهنگری چون برژينسکی، مسايل ژئوپوليتيکی جديدی مشخص
مينمايند. طبق برآورد وی اهميت استراتژيکی مناطق بالکان، قفقاز و خاورميانه ارتقاء
خواهد يافت و ترکيه نيز به عنوان کشوری حوزهای مورد ارزيابی قرار خواهد گرفت. از
آنجا که ترکيه در مرکز سه منطقه حاد مذکور واقع است او تهديد وحدت ملی ترکيه و
تجزيه اين کشور را متذکر ميگردد. البته اين موضوع از هم اکنون در منطقه ايجاد وحشت
کرده است. آمريکاييها نيز موافق اين امر نيستند و خوب ميدانند که در منطقه وجود يک
ايران تجزيه نشده همواره برای تداوم حيات و اطمينان از بقاء اسراييل خطرناک محسوب
ميشود.
برای آمريکاييها مهمترين موضوع حفظ و ادامه منافع
آنهاست. در استراتژی جديد، آمريکا قصد دارد ضمن حفظ و ادامه حاکميت (برتری) بر دنيا
در حيطه قاره خويش متمرکز گردد. البته آمريکا در راستای امنيت و منافع ملی خود اگر
مصلحت بداند به تجزيه ترکيه هم تن خواهد داد. ولی اين امر بيشتر ناشی از مشکلات
خود ترکيه است. اگر ترکيه به اشتباهات سابقش ادامه دهد تا سال ۲۰۳۵ تجزيه خواهد
شد.
سوال: در طرح برژينسکی اوکراين،
آذربايجان، کره جنوبی، ايران و ترکيه به عنوان کشورهای محوری معرفی شدهاند، نگرانی
حاصل از معرفی ترکيه در بين اين کشورها را چگونه ارزيابی ميکنيد؟
پاسخ : اگر ارزيابی ژئواستراتژيک را بر محورهای
اروپا و آمريکا محاسبه کنيم ترکيه نقش کشوری حساس را داراست. طرحها و برنامه های نظام حاکم بينالمللی
در دوران جنگ سرد بر مبنای سياستهای نفتی اتخاذ ميگرديد ولی در قرن بيست و يکم بر
مبنای گاز، آب و چند فرهنگی استواراست.
ترکيه در مسير عبور گاز است و از نظر منابع آبی
نيز مشکلی ندارد. لذا ميبايد توطئههای ژئواستراتژيک بر عليه منافعش را درست تشخيص
داده و با بهره مندی از موقعيتهای مناسب ابزارهای نوينی کسب نمايد، البته اين که
در قرن بيست و دوم چه نيروهايی بر جهان مسلط خواهند شد دقيقا درسالهای ۲۰۵۰ معلوم
خواهد شد. از اين رو ترکيه بايد از حالا برنامه ريزی نموده و خود را آماده سازد
زيرا مراکز عمده قدرت سالهای ۲۰۲۰ از هم اکنون شروع به صفآرايی نمودهاند.
سوال : در شرايط فعلی ترکيه ديگر از جنگ داخلی
خبری نيست و مسايل علويان نيز فروکش کرده واسلامگرايان نيز متوسل به خشونت
نميشوند؛ پس چرا هنوز خطر تجزيه وحدت ملی در ترکيه وجوددارد؟
پاسخ : در اجرای نقشهها و برنامههای دول بزرگ
سلطهجو، وجود کشورهايی که وحدت ملی آنها بههم خورده است سهولت ايجاد ميکند.
سوال : اما بوسنی، آسان تجزيه نشد و
تجزيه کوزوو نيز مورد حمايت نيست؟
پاسخ : در اين امر آمريکاييها درسی به آلمانها
دادند که بايد به دقت آن را بررسی کرد: آلمانها جهت تأمين منابع سوختی يکی از دو
راه ذيل را مد نظر داشتند: برنامه اول اين بود که نفت را ازخاورميانه خريداری کرده
و سپس به قبرس و بعد به دوبرونيک "Dubronik" و از آنجا از طريق Tuna-Ren به هامبورگ منتقل کنند.
برنامه دوم نيز شامل اين عمليات بود که نفت منطقه
قفقاز را از دريای سياه و يا اروپای مرکزی بههامبورگ منتقل نمايند، بله آلمانيها
قصد داشتند بندر نفتی «روتردام» را تغيير دهند ليکن آمريکاييها آن را در راستای
منافع خود ندانستند و به آلمانيها پيام دادند که «با اين امر ميتوانيد وحشت ايجاد
کنيد ولی برای کنترل وحشت نيز دوباره نزد ما خواهيد آمد».
سرانجام نيز صلح در بوسنی از طريق فعاليت و نفوذ
آمريکا حاصل گرديد.
آمريکا جهت اطمينان خاطر از حفظ منافعش به ويژه
هنگامی که قصد تمرکز در قارهاش را دارد درمنطقه بالکان تا سالهای ۲۰۲۰ مدل «تجزيه
کشورها به حکومتهای داخلی» را طراحی نموده است اين روش برای روسها همواره مزاحمت
ايجاد خواهد کرد.
سوال : علت حساسيت شما در خصوص لزوم
اتخاذ سياستهای چند فرهنگی چيست؟ آيا در ترکيه اکراد را ميتوانيم «اقليت ملی»
محسوب کنيم؟
پاسخ : مسايل مربوط به چند فرهنگی امريست که در
آينده برای ترکيه دردسر ايجاد خواهد کرد. اصطلاح «اقليت ملی» را در مورد ارامنه و
رومها ميتوان به کار برد ولی ترکيه بايد مواضعش را نسبت بهاين که اکراد را به
عنوان يک «اقليت» يا «قوم ملی» ميشناسد به طور واضح و رسمی اعلام کند. به
کارگيريعنوان «اقليت ملی» نيز در اين خصوص چاره ساز نيست و شايد موجبات اجرای
سياستهای پاکسازی نژادی را فراهم آورد. ديدگاهها و روشهای اجرايی غلط در رابطه با
سياستهای چند فرهنگی برای ترکيه يک تهديد واقعی است و موجبات تجزيه وحدت ملی را
فراهم خواهد آورد. در اين خصوص دخالت بيگانگان مطرح نيست، سيستم حاکم بر ترکيه
برای خود دشمن ميتراشد، اين سيستم يا قهرمان ميسازد و يا دشمن؛ و حد فاصلی بين اين
دو وجود ندارد.
سوال : آيا ترکيه قادر به اجرای
استراتژی چند فرهنگی ميباشد؟
پاسخ : راهبری چند فرهنگی، مديريت تفاوتهاست، در
ترکيه تفاوتها را نميپذيرند. متفاوتها يا جرأت بيان تفاوتهايشان را ندارند و يا
اين که به عوض بيان تفاوتها از شيوههای فرهنگی به روشهای سياسی مبادرت ميورزند.
اشتباه اکراد ترکيه نيز ازاين امر ناشی ميشد که در
يک حاکميت مقتدر ملی تفاوتهای فرهنگيشان را همانند يک معضل سياسی عرضه کردند. ترکيه
ميبايد چند فرهنگی را به عنوان سياست رسمی دولت و استراتژی خود بپذيرد. گرچه
روشهای اجرايی اين امر مشکل به نظر ميرسد ولی برخی اعمال از جمله عدم اصلاحات در
امور اعتقادی (دينی) باعث ميگردد مشکلات بوروکراسی و اجراياستراتژی چند فرهنگی
دشوارتر گردد.
سوال : مسأله اکراد به کجا ختم خواهد شد؟
پاسخ : ما مجبوريم به تجديد نظر کلی در ساختار
رژيم بپردازيم، در امور اداری ذيربط با آموزش وپرورش، دادگستری، اقتصاد و تجارت و
احزاب سياسی ميبايد اصلاحات انقلابی به اجرا درآيد. البته نبايد اين اصلاحات صرفا
جهت خشنودی اکراد باشد. ما در ترکيه ۶۴ گروه اقليت داريم.
سوال : آيا ورود و يا عدم ورود ترکيه
به اتحاديه اروپا بستگی به اوضاع داخلی ما دارد؟
پاسخ : اتحاديه اروپا چرا بايد يک جمعيت شصت
ميليونی مسلمان را بپذيرد؟!
خصوصيات اين جمعيت بزرگ چيست؟ آموزش و پرورشی
نامطلوب، جمعيتی غيرتوليدی و فردگرا و...
با اين اوصاف اجتماعی، ورود ترکيه به اتحاديه
اروپا در قرن بيستم محال است و حتی اين که انتظار داشته باشيم در قرن بيست و يکم
به عنوان يک کشور غربی محسوب گرديم هم خيال خامی است. اتحاديه اروپا پس از جنگ
بوسنی، مرزهای شرقی خود را صربستان تعيين کرده است. موضوع ورود ترکيه به اتحاديه
اروپا در قرن بيست و دوم قابل بحث و طرح است.
لذا ترکيه بايد در جستجو و توسعه استراتژيهای
جديدی باشد.
سوال : در اورآسيا نيز ممانعتهای روسيه
وجود دارد؟
پاسخ : منافع آتی ترکيه مرتبط با دو کشور روسيه و
اسراييل است، ترکيه با طرد روسيه هرگز در منطقه قفقاز و بالکان موفق نخواهد گرديد،
روسيه ظرف پنج و يا حداکثر ده سال آتی موقعيت و قدرت سابقش را تجديد خواهد کرد،
ترکيه با طرد يونان و ايران نيز به جايی نخواهد رسيد.
سوال : آيا در مورد بحران روابط ترکيه
با ايران غلو ميشود؟ قدرت تأثيرگذاری هر دو کشور در رژيمهای يکديگر بسيار اندک
است.
پاسخ : عدم تمايل از جانب ايران است، ايران در
زمان شاه نيز واهمه داشت، ايران آمادگی پذيرش دموکراسی را ندارد، با آن که مردم
ايران از شش گروه عمده قومی تشکيل شدهاند ولی فارسها در اقليتهستند، ايران نيز يکی
از کشورهايی است که وحدت ملی آن سخت در معرض خطر است. در ايران حداقل ۲۲ ميليون
ترک آذری وجود دارد. اساس حفظ رژيم درايران متکی به افراد است. قبلا توسط شاه و
اکنون نيز توسط روحانيون حفظ ميشود، احتمال تجزيه ايران توسط حاکميت دموکراسی
بسيار زياداست. اگر ترکيه و ايران به سوی اتحاد گام بردارند قويترين قدرت منطقه
خواهند شد که هيچ کس قادر به شکست اين نيروی متحد نخواهد بود.
سوال : به نظر ميآيد مقصر اصلی در به
وجود آمدن فضای ترسناک بين يونان و ترکيه خود يونانيها باشند. اين امر را يونانيها
بهتر از هر کس ميدانند که ترکيه به کشوری عضو ناتو و اتحاديه اروپا نميتواند حمله
کند.
پاسخ : البته هيچ کشوری به ترکيه حمله نخواهد کرد؛
و تا زمانی که آنکارا نخواهد جنگی واقع نميشود، حتی اگر آتن و تهران اعلام جنگ
کنند، ترکيه نميتواند وارد جنگ شود زيرا جنگی بيمعنی خواهد بود. يونان و ترکيه به
رغم بودجههای عظيمی که صرف تجهيزات نظامی مينمايند هيچ کدام مجاز نيستند اين
اسلحهها را عليه يکديگر به کار ببرند.
سوال : آيا منافع استراتژيک ترکيه در
قبرس در سطحی هست که نخواهد آنجا را از دست بدهد؟
پاسخ : ترکيه ميتواند از قبرس خارج شود، برای عدم
ترک آن لازم است نظر و رضايت آمريکا، روسيه، انگلستان و آلمان را جلب نمايد. قبرس
برای يونان هم معنی و مفهوم استراتژيک ندارد. قبرس از نظر نظامی اهميت ندارد بلکه
اهميت قبرس بيشتر «ژئواکونوميک» بوده و دارای موقعيتی کنترلی بر تجارت شرق دريای
مديترانه دارد. تا زمانی که ترکها بر اين جزيره حاکميت داشته باشند منافع کشورهای
انگلاساکسون تضمين شده است و در صورت خروج ترکيه از قبرس حاکميت اين جزيره در
راستای منافع آلمانها و يا روسها قرار خواهد گرفت.
سوال : پس چرا تمام فعاليتهای
ديپلماتيک در راستای خروج ترکها از قبرس صورت ميپذيرد؟
پاسخ : اين ظاهر قضيه است ولی واقعيت ندارد. خروج
ترکيه از اين جزيره در شرايط فعلی نفعی برای هيچ کس ندارد، به محض خروج ترکيه،
مسئوليت کنترل آن را بايد به عهده گيرند چرا آنان از بودجه ملی (عمومی) کشورشان
برای اين امر پول صرف کنند؟!
سوال : استراتژی ترکيه در قرن بيست و
يکم بايد چگونه ترسيم شود؟
پاسخ : ترکيه نتوانست در قرن بيستم برای خود
استراتژی ترسيم نمايد تا ترکيه سيستمش را تغيير ندهد نميتواند برای قرن بيست و يکم
استراتژی داشته باشد.
سوال : در ترکيه بسياری از موارد را
نظاميان و شورای امنيت ملی حل و فصل ميکنند.
پاسخ : نظاميان برای طرح و تعيين استراتژی تربيت
نشدهاند، نظاميان فقط قادر به اجرای سياستهای جنگی هستند، مگر نيروهای مسلح ترکيه
از ديگر نهادهای ترکيه متفاوتتر هستند که بتواند استراتژی طرح نمايد، آنها نيز
تابع سيستم حاکم بر ترکيه هستند. غير نظاميان بايد موقعيت واهميت خود را درک
نمايند، اينک ترکيه به صورت جمهوری باندها (باندهای مافيايی) و کشوری که دموکراسی
تحت اختيار رهبران است درآمده است، نه تنها در دنيا چنين روشی اعمال نميگردد، بلکه
حتی در کتابهای درسی نيز چنين الگويی مشاهده نميشود.
|