شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۱ - ۱ مارس ۲۰۰۳

هويت ملی

 در برابر ويرانگری های جهانی سازی

دکتر فريبرز رئيس دانا

raisdana@iran-economey.com

پارس پژواک

 

جهانی شدن با جهانی سازی و جهانگير شدن تفاوت دارد. جهانی شدن يک فرايند است که از گذشته های دور وجود داشت، اما سرعتی چنان آرام داشت و گسل هايی چنان سهمگين در آن پديد آمد که می توان آن را در بحث های اخير، موقتا ناديده گرفت.

اما وحشتی که از اواسط قرن ۱۹به دليل گسترش اقتصاد سرمايه داری و برخوردهای رقابت آميز درونی، ويرانگری ها، غارتگری های ماهرانه اما بسيار شديدتر از گذشته و به ويژه به دليل رودررويی سرمايه داری با نظام های کمونيستی، جهان را فرا گرفت، برابر نهاد خود را به مثابه جهانی شدن سرنوشت بشر و يگانه شدن بشری بوجود آورد. در هر حال امروز جهانی شدن صرفنظر از مداخله ها و ابهام سازی های مراکز دانشگاهی و کارشناسان وابسته، مراکز تبليغات دولتی سرمايه داری پيشرفته و فرامليتی ها به معنای اصيل علمی آن صرفا گشودن يک چارچوب معناشناسانه برای نظم جهانی در اساسی ترين و کلی ترين نگرش است. نگرشی ميان رشته ای که محور آن انسان و مخاطرات زندگی جمعی،نابرابری ها و ستم ها و بند های بسته بر اوست.

اما سرمايه داری جهانی و فرزند تناور آن، يعنی فرامليتی های انحصاری و شبه انحصاری، جهانگير شدن سرمايه را به مثابه برابر نهاد محدوديت های درونی خود يافته اند. اشتباه سينه چاکان جهانی شدن نيز آنجاست که جريان واقعی جهانگيری سرمايه و اقتصاد محوری جهانی را به مثابه قدرت گريز ناپذير رهاننده يا به بند آورنده، فرق نمی کند می پذيرند و يا آن را با جهانی شدن به مثابه نحوه نگرش سيستمی به هم سرنوشتی های توام با تضاد در يگانگی جهان اشتباه می گيرند. آخرين مرحله جهانگيری سرمايه، جهانی سازی است که عمدتا زير سرکردگی ايالات متحده با فرصتی که با فروپاشی شوروی پديد آمد صورت می گيرد. اين جهانی سازی نيز البته واکنش های متقابل ديالکتيکی خود را در گسترش مقاومت ها و آگاهی های جهانی سازی در همه جهان دارد. هم چنين تضادهای درونی و رقابت آميز ميان سه محور ژاپناروپا و آمريکا، و اين نيز به رغم آرامش ظاهری و همسازی رقيبان با آمريکا، پديد آمده و رشد می يابد.

در فرآيند جهانی سازی و ضرورت بازشناسی آن در برابر جهانی شدن، به معنی آرزوهای سعادت و يگانگی عادلانه و آزادانه جهان بايد اين آگاهی حاصل شود که يگانگی محصول اراده دموکراتيک ملت هاست و به سلطه بانک جهانی، صندوق بين المللی پول، شورای امنيت، ناتو، سيا (و اداره جديد اطلاعاتی آمريکا) و سازمان تجارت جهانی. اين آگاهی در ميان چند عامل اصلی، از جمله نظام دموکراتيک داخلی ملت ها، عدالت اجتماعی، فرآيند همگانی به داشتن پايگاه و هويت ملی وابسته است. آگاهی در شئی شدگی، از خود بيگانگی و ناپايدار شدن پديد نمی آيد. در نبود آگاهی، آرمان جويی، مشارکت فعالانه، نقد و تاثير گذاری و تفسير و ساختن جهان به سهم و اندازه خود و بر بستر تاريخ ناميسر می شود. يا آرمانخواهی خيال پردازانه يا فرار و رل دادن به مواد مخدر فکری ناشی از پرت و پلاگوهای جهانی به جای جهانی شدن دام می گسترد. در اين ميان هويت ملی جايگاهی ويژه و برجسته اما در اين حال به رغم ساختارهای مستحکم خود متغيير و بالنده دارد.

هويت ملی هم سکوی پرش سنجيده و توانمند و هدفدار و هم نگاهدارنده و تقويت کننده ملت ها در برخورد با سلطه اقتصادی دوره جهانگيری شتابان سرمايه است. هويت ملی هم ويژگی های يگانه فضا مکانی و هم ويژگی های رژيم در هم تنيده فرهنگی است. تعلق خاطر به مکان است اما نه جغرافيای عاری از انسان ها، وابستگی به مجموعه ای از رفتارهای مالوف و احساس عاطفی پنهان و وصف ناپذير به باورهايی معين است اما نه باورهايی تسليم طلبانه. هويت ملی در روند تحول تاريخی هر چه بوده است و حتما تحول هم يافته است امروز همان قوم مداری،اسطوره سازی از ملت، شيفتگی بهت زده به ارزش های ميراثی، خود برتربينی نژادی و فرهنگی و ناديده انگاشتن نابرابری ها، تعارض های طبقاتی و بی رحمی هم ميهنان بهره کش و وابسته به فرامليتی های جهانگير نيست. هويت ملی در مراسم چهارشنبه سوری يا مراسم نماز بر مرده خلاصه نمی شود، بلکه نيروی نهفته ای است که خاطرات جمعی همدلی و همزبانی و هم زيستی و هم بستگی های بشری ميراث داری ادبی و اسطوره ای و هنری و داستان واره های انتزاعی و واقعی تکرار شونده زندگی در فضا مکان آن را پديد می آورد و ناگهان وجود بحران، تدافع و ضرورت صيانت ذات آن را از قول به فعل در می آورد. بی ترديد از اين نبرد سياستمداران حرفه ای وابسته، قدرت طلبان، جنگ افروزان، ميهن پرستان کله شق که در راه ميهن ميليون ها هم ميهن بی گناه را به کشتن می دهند، آزاديخواهان توخالی ملی گرا که همه فقر و فلاکت و تبعيض عليه محرومان جامعه را به بهانه وحدت ملی ناديده می گيرند و نظاميان لاف زن وابسته به مرتجعان قدرت طلب که خرافه پرستی را جانشين هويت ملی می کنند، بسيار سود برده و خواهند بود. اما رشد آگاهی ها در برابر ويرانگری جهانی سازی امروز ژرفا و گستره مفهوم هويت ملی را نيز غنی کرده است. هويت، واکنش به سيستم جهانی را نه به ابزار تدافع در برابر نوآوری و تحولات علمی و اجتماعی و نه به سلاح حمله جاهلانه و پارانريايی به دشمن خارجی، بلکه به پايگاه نگهدارنده و عزيمت به سوی جهانی شدن عادلانه و دموکراتيک بشری تبديل کرده است.

به رغم انديشه های سرهم بندی شده فراوانی که معمولا برای توجيه تسليم به جهانگيری سرمايه با اتکا به سايه های فرهنگ بومی و دانش غربی تبليغ می شود و به رغم رنگ ها و لعاب های ترقی خواهانه و آزادی خواهانه ای که به نظريه های برتری جهانی سازی بر هر گونه ارزش ملی زده می شود، تجربه ملت ها ذوب شدن هويت ملی را نشان نمی دهد. هر چند امپرياليسم با مکانيزه شدن جهان تحت سلطه و بيرون از مراکز سرمايه داری را در سر می پرورد. اما از ديگر سو آزادی اتحاديه های فرهنگی و اجتماعی و منطقه ای بر پايه دولت ها و حاکميت های مستقل به انسجام علمی و عملی دست می يابد. ميهن پرستان امروز، نه عاشق خاک، نه شيدای مردگان خفته در زير آن و نه شيفته آفتاب جدا تابيده بر آسمان سرزمينند. آنان نه اجداد و نه آيندگان خيالی را می پرستند. آنان از عواطف انسانی که به هزاران دليل فرهنگی و اجتماعی با روح جمعی آميخته است ياری می گيرند و لحظه ای را در معنا کردن عملی هويت ملی در ترسيم آزادی و دموکراسی و عدالت و مبارزه با ستمگران و خودکامگان داخلی و شرکای فرامليتی ها از دست نمی دهند. اين واقعيت که ماشين عظيم تبليغات نوليبراليسم جهانی سازی به ارزش هايی چون عدالت اجتماعی، توسعه ملی، مبارزه طبقاتی، همدلی های يکجانبه گری انسانی مردم داخل و خارج و هويت ملی ضربه زده است واقعيت ديگری را که در حال ساخته شدن است، از بين نمی برد. و آن اين که هويت ملی به هويت ملی مردمی تبديل می شود و در برابر جهانگيری سيطره آميز، سنگرهای موثر و بازدارنده و حتی پيش رونده می سازد. مردم کوبا، مردم فلسطين، مردم ويتنام، مردم ايران، مردم ونزوئلا، مردم شيلی و ... همه از نمونه های آنند. ناتوانی های در اين جا و آن جا کاری با عزم و اراده برای به کار انداختن هويت بالنده، مترقی و مزين ملی نتوانند کرد، زيرا اين عزم، واکنش ناگزير و تاريخی و انسانی در برابر ويرانگری و سرکردگان جهانی سازی است.