ودشنبه ۹ دی ۱۳۸۱- ۳۰ دسامبر ۲۰۰۲

پس از «عبدی» ...

محمدجواد روح

رويداد

«عبدی در دادگاه به اشتباهات خود اعتراف کرد». اين جمله، ظاهرا يک جمله خبری است. اما چنان در اين روزها بر آن تکرار شده و در محافل سياسی و مطبوعاتی اصلاح​طلب به آن اشاره رفته که فراتر از يک جمله خبری، در آستانه تبديل شدن به يک «باور عمومی» قرار دارد.

به احتمال فراوان، شکل​گيری چنين وضعيتی، ناشی از انتظاری است که از عباس عبدی می​رفت. هرکس که عبدی را به​عنوان يکی از نمادهای اصلاحات مدنظر و مورد توجه داشت، او را چهره​ای آوانگارد می​دانست که می​بايد - منطقا - دادگاه پرونده نظرسنجی و تريبون علنی آن را به محلی برای کوبيدن ميخ آخر بر تابوت اقتدارگرايی تبديل کند.

اميد که با گذر از روزهای نخست پس از دادگاه که هاله احساسات بر ذهن تحليلگران سايه می​افکند، آرام​آرام نگاه​های روشن​بين​تر و فارغ​ از التهاب، ميداندار عرصه ارزيابی و گفت​وگو شوند و فضای بهت​آلود کنونی را بشکنند.

با اين همه، طبيعی است در شرايط کنونی و قبل از آن که عبدی بارديگر بتواند در محيط طبيعی و خارج از زندان، به شکلی روشن​تر ديدگاه​های خود را مطرح کند، اين ديدگاه نيز که عبدی تحت شرايط غيرطبيعی حاکم بر زندان، دفاعيه​ای کوتاه و دور از انتظار را ارائه کرده است، از هواداران زيادی برخوردار باشد.

در اين ميان، آنچه مشخص است و نيازی به صبر و انتظار برای خروج عبدی از زندان ندارد، اين است که درستی دفاعيه عبدی در دادگاه باتوجه به شرايط موجود را بپذيريم و چه، معتقد باشيم که عبدی تحت​ فشارهای زندان به قرائت متنی پرداخته که مقبول اقتدارگرايان باشد، او بازنده نيست. بلکه کسانی بازنده هستند که کوشيدند با طراحی پروژه نظرسنجی، از عبدی و اصلاح​طلبانی از طيف او انتقام بگيرند.

اين کسان، همان​هايی هستند که در دهه اخير، کوشيده​اند نگاه امنيتی خود را بر عرصه​های سياسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری حاکم سازند و همواره نيز ناکام مانده​اند. اين جريان که توان مقابله فکری و منطقی در فضای آزاد با نخبگان را در نزد خويش نمی​يابد، در اين دهه، چنگ بر صورت همه اين طيف​ها انداخته و به ستيز با يک​يک آنان پرداخته است.

اين که آنان امروز به عبدی رسيده​اند و به زعم خود از او اعتراف گرفته​اند (که نگرفتند)، تنها و تنها نشان از شديدتر شدن ضرباهنگ ناقوس​های بيدارباش برای آنان دارد. چه، اينان اگر چشمی برای ديدن و گوشی برای شنيدن داشتند، قطعا نگاهی به آنچه کاشته​اند می​انداختند تا دريابند که در اين دهه، چه روندی را طی کرده​اند. آيا دايرده برخورد دستگاه اعتراف​گيری و بيلان مشعشع «هويت» سازان و «نيمه​پنهان» پردازان، هيچ نيروی "منتقد" و يا حتی "تفاوت" را چه در عرصه های پيرامونی و چه در لايه های کانونی نظام جمهوری اسلامی را از آسيب و هجمه خود مبرا داشته است؟

حتی اگر بخواهيم چشم بر واقعيت​ها ببنديم و اقدام عبدی را در فضای بهت​زده افکارعمومی نفی کنيم، اين پرسش را ديگر نمی​توان مسکوت گذاشت که در پروژه​ بعدی و اقدام ديگر، قرار است چه کسی «اعتراف» کند؟ به​راستی، مگر نظام جمهوری اسلامی چندلايه و چه مايه ظرفيت دارد؟