صدای اروميه
فرهنگ، تجلی خواست ملت ماست
استعمار و بهره کشی از ملت ها در همه دوره های
تاريخی وجود داشته و استعمار گر همواره سعی داشته است با روش استعمارگرانه خود ملت
ها ی مظلوم را مستعمره خود قرار دهد. اين مقاله سعی دارد تا شکل قديمی و جديد
استعمار و همچنين در مستعمره بودن آذربايجان در دو شکل فوق الذکر را به طور مختصر،
حضور خوانندگان محترم عرضه کند .
قبل از آنکه از کولونياليسم بحث را شروع کنم، بهتر
ديدم که فرهنگ وتمدن رادرقالب مجموعه ای ازديدگاهها و نظريه دانشمندان مختلف بيان
کنم .
»کانت« ، تمدن را جنبه مادی فرهمنگ و فرهنگ را
ميراث گذار و سرمايه آيندگان می شمارد .
»مک آيور «، می گويد : فرهنگ آن چيزی است که خود
هستيم و تمدن آن چيزی است که داريم .
»اشبنگر« مکتبش را بر اصالت فرهنگ در »
کولتوراليسم« بنيان گذاشت و معتقد شدکه حيات وحرکت يک جامعه، به حرکت فرهنگش
وابسته و مرگ يک جامعه يعنی مرگ فرهنگ آن جامعه است . موس « ، جامعه شناس فرانسوی
تمدن را اين طور تعريف می کند: مجموع پديده های به قدر کافی متعدد و به قدر کافی
مهم که در تعداد قابل ملاحظه ای از سرزمين ها بسط يافته باشد .
»اله سرزر« سياه پوست مبارز در کتاب نژاد پرستی و
فرهنگ از اين تعريف اينگونه نتيجه می گيرد: » فرهنگ به سوی ويژگی ميل می کند و
تمدن به سوی کليت و فرهنگ تمدنی است خاص يک خلق يا يک ملت که هيچ خلق و ملت ديگری
در آن شرکت ندارد و معهذا اين خلق يا اين ملت به نحو پاک نشدنی به روی اين فرهنگ
خورده است .
اگر بخواهيم اين فرهنگ را از بيرون توصيف کنيم، می
کوشيم مجموعه ارزش های مادی و معنوی که در طی تاريخ توسط يک جامعه بوجودآمده است
البته مقصود از ارزشها، عناصری گوناگونند . از فن گرفته تا نهادهای سياسی و از
عنصر اساسی چون زبان گرفته تا عواملی زود گذر چون مد و از هنر گرفته تا علم و تا
مذهب « .
نتيجه گيری ای که از تعريف های قبلی می شود، اين
است که فرهنگ تجلی وجدان ملت است که از گذشته تاريخ به ميراث رسيده است. فرهنگ
چيزی نيست که يک مخترع آن را اختراع کرده باشد . تلفن را الکساندر گراهانبل اختراع
کرده، اما شعر و موسيقی را نمی دانيم چه کسی ابداع کرده است .
فرهنگ ساخته يک فرد نيست، ساخته يک جامعه يا ملت
خاصی بود است . فرهنگ سرمايه معنوی يک ملت است که اين سرمايه مجموعه ای است از »
زبان« موسيقی، مذهب، آداب و رسوم و ... که با اين مجموعه، آن ملت زنده است. مرده
بودن يک ملت يعنی از بين رفتن سرمايه معنوی آن ملت، نه اينکه قتل عام آن ملت .
حال که تعريف مختصری از فرهنگ ارائه نموديم، معنی
و مفهوم کولونياليسم و نئوکولونياليسم را باز گو می کنيم:
»کولونياليسم« يا استعمار - عبارتست از تسلط سياسی
، نظامی و اقتصادی يک ملت بر مردم مظلوم و سرزمين ملتی ديگر. اين نوع استعمار فرم
شناخته شده دايره بهره کشی از ملت های مستعمره می باشد .
در اين نوع استعمار، دولت استعماری در حرکتی به
طور آشکار، ملتی را استعمار می کند و ملت مستعمره اين مسئله را به وضوح مشاهده و
احساس می کند و بعد از مدتی ، احساسات مردم محکوم جريحه دار شده و عليه استعمار گر
بپا بر می خيزد .
»نئوکولونياليسم« يا استعمار جديد - اين نوع
استعمار شکل تازه و روپوش دار کولونياليسم يعنی نيرنگ قرن بيستم است. اين اصطلاح
از کنفرانس باندونگ در آوريل ۱۹۵۵ بوسيله »سوکارنو« رئيس جمهوری اندونزی آغاز شد .
در اين نوع استعمار از طريق اقتصادی و فلج کردن زير بنای جوامع يک ملت عمل نمی
کند، بلکه از طريق مسخ فرهنگ آن ملت وارد عمل می شود. استعمار نو بسيار خطرناک ترو
مهلک تر و سمی تر از استعمار قديم می باشد، زيرا که براحتی می تواند عامه بيسواد و
حتی افراد با سواد آن ملت را فريب داده و مسير تعليم و تربيت و نحوه رشد عقل و فهم
مردم را در اختيار خود بگيرد و هماهنگ با منابع استعمار جديد، چون هدف اين است که
زير پرده منافع ، ملتی را در بست در اختيار داشته باشد و بناچار بايد فاسد ترين و
همزمان، بدترين عناصر را بتوان جست و بر مسند نشاند و لذا از هر حيث، از اين دسته
در مقابل عصيان مردم حمايت می کند .
نئوکولونياليسم در فرهنگ ملتی که از ساخته ها و
اندوخته ها ی اختصاصی آن قوم است اثر می گذارد . اما بايد بدانيم که کولونياليسم و
نئوکولونياليسم آذربايجان را بايد در تاريخ معاصر آذربايجان جستجو کرد. اين ريشه
را از شروع حرکت ستارخان و باقر خان در سال ۱۹۰۵ می توان دريافت. حرکت سردار ملی و
سالار ملی که در جهت استقلال آذربايجان، تدريس زبان ترکی در مدارس و احداث
بيمارستان ها و آبادانی های ديگر را شروع کرده بود و آذربايجان می رفت که استقلال
خود و تشکل دولت مستقل را به دنيا اعلام نمايد . محمد علی شاه با کمک خواستن از
روس و انگليس نقطه شروع استعمار مستقيم ( کولونياليسم ) را در آذربايجان پايه
گذاری می کند چرا که روس وارد خاک ايران در جنوب روسيه شد و مستقيما به جنگ با
نيروهای ستارخان و باقرخان در مقابل پرداخت و پس از ۹ ماه مبارزه ستارخان و باقر
خان در مقابل محاصره روس انقلاب مشروطه به پيروزی دست پيدا می کنند، اما حيطه
فعاليت انگليس که روی رضا خان برنامه ريزی کرده بود به قوت خود باقی است. ستارخان
و باقزخان به تهران دعوت شده و در پارک اتابکان به سردار ملی و سالار ملی حمله می
شود و از برگشتن به آذربايجان باز داشته می شوند، پس از حرکت، رضا خان روی صحنه می
آيد و انگليس که تخم کولونياليسم را سال ها قبل کاشته بود به آبياری و پرورش ادامه
می دهد، اما بامشاهده ستارخان و باقرخان و مبارزه جسورانه اين دلاور مردان و
همرزمانشان در مقابل محاصره روس، برنامه نتوکولونياليسم را به جيره خوار خود رضا
خان تحويل می دهد .
تدريس زبان ترکی ممنوع می شود کودکانی که در مدرسه
ترکی صحلبت می کنند، تنبيه و جريمه می شوند و حتی جلو کودکان ترک زبان يونجه ريخته
می شود ، برنامه های کولو نياليسم و نئوکولونياليسم آذربايجان با حضور نيروهای
خارجی در خاک آذربايجان ( روس) و پياده کردن برنامه و توطئه انگليس ادامه می يابد.
به طور کلی در سال ۱۹۲۵ که پادشاهی رضا خان ملعون در ايران شروع شد و قانون فارس
گردانيدن آذربايجانی ها ارائه شد، بطوريکه دکتر ماهيار مشاور آموزش رژيم پهلوی
پيشنهاد می کند » بايد کودکستان ها و پرورشگاه هايی در نقاط کوهستانی و دور از
نقاط مسکونی بنا نمود و بچه های قنداقی آذرايجانی را از پدر ومادرانشان گرفت و در
آنجا با زبان و فرهنگ فارسی تربيت نمود، يعنی مورد هجمه قرار دادن شرف ملی
آذربايجانی ها « .
حال که نقطه شروع کولونياليسم و نئوکولونياليسم
آذربايجان را فهميديم، به طور مختصر از کولونياليسم و نئوکولونياليسم آذربايجان در
دو دهه اخير که دوشادوش همديگر حرکت کرده است، بحث را پس از استعمار ادامه می دهم
.
در دو دهه اخير، شايد بتوان ادعا کرد که کولونيا
ليسم و نئوکولونياليسم آذربايجان در يک ارتباط تنگاتنگ باهم بوده است چرا که
پيشرفت وسائل ارتباط جمعی به خصوص صدا و سيما در اين دوره در جهت از بين بردن
فرهنگ ملت آذربايجان بوده اند و از طرف ديگر منابع و معادن آذربايجان به غارت برده
شده و در شهرهايی چون اصفهان ، تهران ، سمنان ، مشهد ، اراک ، يزد ، کرمان و ...
سرمايه گذاری شده و بزرگترين کارخانه های صنعتی و صنايع مادر در اين شهر ها ساخته
شده و برای آذربايجان کشاورزی را در نظر گرفته اند .درست حرکت نئونازی های آلمان
که در جنگ دوم جهانی بعد از اشغال فرانسه اعلام کردند که فرانسويان بايد به زمين
بازگردند ،يعنی به کشاورزی. اما فرانسويان زيرک جمله را اينگونه تغيير دادند:
طيق اين شعار فرانسه بايد به زير خاک برگردد. با
وجود اين، کشاورزی نيز به آذربايجان با ديد فرزند خوانده نگاه شده است و به جای
احيای مراتع در حال تخريب آذربايجان، اقدام به کوير زدايی مناطق کويری يزد و کرمان
نموده اند. اين در حالی است که هزينه احيای مراتع اگر فرضا ! ۱ تومان باشد، هزينه
احيای کوير ۱۰۰ تومان می باشد. در زمينه صنعت، آمار و ارقام دسته بندی استان های
آذربايجان را از نظر سرانه توليدات کارگاه های صنعتی به ترتيب برای آذربايجان
شرقی، غربی ، زنجان ، اردبيل و همدان رتبه های ۱۸ ، ۹ ، ۱۶ ، ۸ و ۱۵ می باشد، در
حالی که برای استان های اصفهان ، تهران ، سمنان ، يزد ، کرمان و مرکزی به ترتيب ۱
، ۶ ، ۴ ، ۷ ، ۳ ، ۲ می باشد را نشان می دهد . نتيجه اين تبعيض و بی عدالتی را می
توان در مهاجرت مردم آذربايجان به نقاط فارس نشين و فقر اقتصادی مردم آذربايجان
مشاهده کرد، بطوريکه در سال جاری ، بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان مديريت و
برنامه ريزی ، آذربايجان بيشترين مهاجرت را به تهران داشته است نتيجه اين مهاجرت
به شهرهای فارس نشين به قدری قوی بوده است که فلاورجان يکی از شهرهای استان اصفهان
به کلی ترک نشين شده است و مشابه همين مسئله در بسياری از شهرهای ديگر مشاهده می
شود. دسته بندی استان های آذربايجان از نظر شاخص توسعه در مقايسه با استان های
فارس نشين به صورت ذيل می باشد:
آذربايجان غربی ۱۵- تهران ۱
آذربايجان شرقي۱۰ -اصفهان ۲
اردبيل۱۴- کرمان ۳
زنجان ۱۷- يزد ۷
همدان ۱۲- مرکزی ۵
مقايسه آمارهای فوق الذکر به طور کامل بزرگترين بی
عدالتی و تبعيض رانشان می دهد، در حاليکه اگر منابع و پتانسيل های اقتصادی در
آذربايجان برای خود آذربايجان استفاده شود، نه تنها از شهرهای فارس نشين عقب تر
نخواهند بود، بلکه در مواردی بعد از بحث کولونياليسم که تيشه برريشه
اقتصادآذربايجان ميزند نئوکولونياليسم را پی می گيريم که با توجه به عمر بيش از ۸۰
سال بايد از آن به عنوان نشر کولونياليسم پير آذربايجان نام برد .
نئوکولونياليسم پير آذربايجان که از زمان رضا خان
قلدر با توطئه و برنامه های انگلستان شروع شده، بزرگترين ضربه ها را به اين ملت
مظلوم وارد کرده است. نئوکولو نياليسمی که برای آذربايجان در نظر گرفته شده نه به
خاطر تضعيف فرهنگ مردم آذربايجان بوده، بلکه مسخ فرهنگی آذربايجان بوده يا نه به
عبارت ديگر آسميلاسيون مطلق آذربايجان، برای اينکه بحث بيشتر بسمت ظلم های رفته به
آذربايجان در دروه رضا خان قلدر و فرزند ناخلفش که شديدترين حمله ها را داشته اند
کشيده نشود، چرا که بيشتر خوانندگان عزيز نسبت به اين موضوع علم کافی دارند، از
طرف ديگر جنبه تاريخی به خود نگيرد نئوکولونياليسم را در دو دهه اخير بررسی و به
آثار ناشی از آن اشاره کوتاهی می شود .
بعد از پيروزی انقلاب اسلامی نه تنها برنامه های
نئوکولو نياليسمی رژيم های گذشته تمام نشد، بلکه شدت بيشتری به خود گرفت. اين بار
به طور آشکار صدا و سيما اقدام به تحقير فرهنگ مظلوم گرفت که از آن نمونه می توان
از سريال های تلويزيونی و راديويی نام برد .
علاوه بر آن، مطبوعات و مدارس نيز محدوديت های
خواندن و نوشتن زبان ترکی به همان روال گذشته ادامه داشت . يکی از بزرگترين اهداف
نئوکولو نياليسم آذربايجان توسط کج انديشان تحريف تاريخ و از بين بردن سمبل های
مردم آذربايجان بوده است. چرا که با تحريف تاريخ و از بين بردن سمبل هايی که مظهر
اتحاد، همبستگی و پيوستگی مردم می باشد، سعی در کشتن ايمان در مردم و آنان را نسبت
به اصالت خود بيگانه کردن بوده که متأسفانه در اين راه بسيار موفق نيز بوده اند.
تبليغات منفی عليه فرهنگ آذربايجان بقدری قوی بوده
که با نهايت تأسف گاها مشاهده می شود که خود مردم آذربايجان با تمام وجود، تيشه بر
ريشه فرهنگ خود می زنند که از آن نمونه می توان آموزش زبان های غير مادری به
فرزندان خود نام برد و يا در مواردی که گاها از طرف افرادی که واقعا استحاله
فرهنگی شده اند، از سمبل های خود براحتی قهرمان های تاريخی خود را به تمسخر می
گيرند لازم می بينم در اينجا نکته ای از دکتر علی شريعتی اشاره بکنم که در يکی از
بحث های خود به عنوان »کوچکتر با هم کوچکتر « در خصوص افرادی که فرهنگ و زبان خود
را فراموش کرده و به صحبت کردن به زبان بيگانه ای افتخار می کنند می گويند :
خيلی عجيب است نه اينکه در فرا گرفتن زبان بيگانه
افتخار بکند، در اينکه زبان خودش يادش رفته و بعضی چيزها رانمی داند افتخارکند تا
اين حد عاجز و ذليل ! اينکه ديالکتيک » سوردل « است دياليکتيک سوردل بچه است . بچه
وقتی مادرش می راندش ،دعوا و تحقير می کند ، ناراحت است و برای اينکه از حمله مادر
در امان بماند به خود مادر پناه می برد . اين ديالکتيک سوردل است ! نژاد برتر، ملت
برتر و حتی آدم برتر برای اينکه قوم و ملت را به زير مهتر قدرت و تسلط خويش بکشد
تحقيرش می کند ، بقدری مذهبش را ، ايمانش را ، ادبش را ، فکرش را شخصيت هايش،
گذشته اش و همه چيزش را تحقير می کند که او برای از مسير تهمت ها و تحقيرهای او ،
از جائی که هميشه بواسطه او تحقير می شود، فرار کند به داخل خود پناه می برد و خود
را به شکل او در می آورد که ديگر در مسير تهمت های او نباشد !
دردهای آذربايجان هم از نظر اقتصادی و هم از نظر
فرهنگی خيلی زياد است ولی بيشتر از همه اينها، آنچه دل افراد دارای شعور ملی را
بيش از همه به درد می آورد، ترک زبانانی هستند که مسخ فرهنگی شده اند و خود متوجه
نيستند .
در پايان، نوشته خود را با سخنی از »امه سه زر«
مبارز سياه پوست در خصوص استعمار فرهنگی به پايان می برم :
» استعمار فرهنگی سرطان کشنده مليت و انسانيت و
استقلال انسانی فرد در جامعه است. روشتنفکران وابسته به ملت و نژاد خود بايد تزهای
مقابل تز روشنفکران بيگانه بدهند«
|