چندکلمه
درباره معمای فرو ريزی
عباس عبدی:
تقی روزبه
چنانکه ميدانيم عباس عبدی پس ازسپری کردن حدود ۵۰
روز زندان انفرادی و از سرگذراندن يک دوره فشرده درمان رفتاری، دردادگاهی که
باعجله سرهم بندی شده بود ظاهرگشت. او دريک نوشته کوتاه درحاليکه که در يک
کيفرخواست بلند به جاسوسی و همکاری با بيگانگان و ضديت عليه نطام متهم شده بود،
درمقابل چشمان بهت زده خبرنگاران و هم کارانش درجبهه مشارکت، پرونده و اتهامات خود
را غيرسياسی عنوان کرد و مهمتراز همه از باورهای سياسی خود که بدان ها اشتهار داشت
دست شست و از رفتار انسانی و متمدنانه زندانبانا ن و بازجويان خود زبان به تعريف
گشود.
اما واقعه فوق بهمان اندازه که در نگاه اول
بنظرميرسد راز آلود و معماگونه است؟!
۱-معجزه
مذاکره درپشت ديوارهای ضخيم زندان:
به جرات می توان گفت که دردنيای کنونی شايد کمتر
حکومتی باندازه جمهوری اسلامی از زندان و سلول انفرادی و بطورکلی دستگاه عريض
وطويل دستگاه قضائی برای وصول باهداف سياسی بهره گرفته باشد و بطريق اولی شايد
کمتر حکومتی مهارت و توانائی جمهوری اسلامی در اين عرصه را داشته باشد. جمهوری
اسلامی دراين زمينه دارای شگردها و توانائی های منحصربفردی است که قادر است نام وی
را در ليست اقراربگيران موفق تاريخ به ثبت برساند. اين توانائی درمورد سيامک
پورزند، علی افشاری ، برخی ازعناصر مهم نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها چون عزت اله
سحابی و....بکار گرفته شده و کارآئی خود را نشان داده است.
اينروزها تصادفا يکی از شگردهای جمهوری اسلامی
درپشت ديوارهای قطور زندان های انفرادی برملاگرديد: چاپ ويژه و تک شماره روزنامه
کيهان حاوی تيترهای درشت اتهامات و آنچه که بازجوها برای تحت تاثير قرار دادن متهم
و اقرار گيری از وی در خلوت گاه خود لازم تشخيص ميدهند.
اين که درعرف بين المللی و از منظر وجدان عمومی
اينگونه اعترافات و اقرارها فاقد هرگونه اعتباری تلقی ميشود و حتی رسواييهای گذشته
درانيگونه موارد هرگزمانع بکارگيری اين روشها نشده است، نشان از آن دارد که اگر
جناح حاکم هنر مذاکره در بيرون زندان با رقيايش را در چنته ندارد اما درعوض تابخواهی
هنر مذاکره باشکارشدگان و اسرا در پشت ديوارهای ضخيم زندان را دارد.
متن قرائت شده توسط عبدی بخوبی نشان ميدهد که برای
تظيم کنندگان اين متن سوزاندان پروژه خروج از حاکميت و رفراندوم از اهميت دست اولی
برخوردار بوده است.
۲-
فروپاشی:
ميدانيم ک شکست پروژه اصلاح طلبی و بن بست سياسی
يکی از مهمترين مشخصات وضعيت کنونی را تشکيل ميدهد. بديهی است که اگراين شکست منجر
به ره يافتی برای خروج از بن بست و قرار گرفتن در نقطه جديد و با افق های روشن
برای ادامه حرکت نشود، همانگونه که درسطح جامعه موجب نوعی فروپاشی می شود در
افرادی هم که همچنان درجا ميزنند ميتواند به نوعی موجب فروپاشی درونی و يأس و
سرخوردگی شود. عبدی در چارت فکری اصلاح طلبان در نقطه ای قرار داشت که هم بن بست و
فروپاشی را باوضوح زيادی مشاهده ميکرد و هم چسبندگی وی به نظام و ارزشهای آن و
ازجمله ارزشهای باصطلاح ضد امپرياليستی نظام آنقدر بود که مانع جلورفتن وی ميشد.
حرکت وی به نقطه کور و خطرناکی رسيده بود و تلنگری کافی بود که اين تعادل ناپايدار
را بهم ريزد. از اين منظر- صرفنظراز مختصات هرفرد که می تواند دردرجه و چگونگی
فروپاشی اثر گذار باشد- اوبه تعبيری حامل و نمايش گر بن بست اصلاح طلبان بود. از
اين زاويه عبدی و عبدی ها در واقع قبل ازافتادن به زندان فروپاشيده و يا مستعد
فروپاشيدن بودند. تماميت خواهان و شکنجه گران تنها چنگال برنده خود را برروی طعمه
از درون تهی شده فروبردند. مقتضای دريافت واقعيت بن بست اين است که يا بايد فراتر
رفت يا بايد گام بگام درکام باتلاق متعفن فروغلطيد. اين است آن دوراهی که درمقابل
اصلاح طلبان دولتی و حاميانش سربازکرده است. سرنوشت غم انگيز عبدی به يکسان هم
نمايشگر اين بن بست است و هم فرجام فرورفتن به باتلاق متعفن.
۳-
عرض اندام يک جنبش ساختارشکن:
عبدی وقتی درچنگال حريف اسير ميشود و درخلوت رعب
انگيزخود فروميرود، راه نجات را در بازگشت به عقب می يابد. جلوتررفتن درمنظر او
ساختارشکنی و درحکم فروپاشی و عبور از نظام است. او اگر قبل ازعروج جديد جنبش
دانشجويی هم اين حقيقت را نميدانست اما با عروج اين جنبش بخوبی برمحتوای ساختار
شکن آن و انچه که در اعماق جامعه می گذرد وقوف يافت.
بگذار سرمقاله نويس رسالت و همسنگرانش دست افشانی
کرده و فروريزی عبدی را فروريزی راديکاليسم بدانند. بگذار اين موجودات تهی از
انسانيت شکست استخوانهای رقيب خود در پشت ديوارهای قطور زندان را پيروزی بزرگی
برای خود بحساب بياورند. اما اگر نيک نگريسته شود آنان فی الواقع مشغول بباد دادن
ته مانده مشروعيت خود و کل نظامند. آنها با فروپاشيدن عبدی و عبدی ها در واقع
سرگرم فروپاشيدن سپرهای حفاظت کننده خود هستند. از ا ين منظر فروپاشی عبدی نه فقط
درحکم فروپاشی حريف بلکه مهم تراز آن نشانی از فروپاشی کل نظام است. بگذار تاريک
انديشان خودکامه گمان برند که اخگر راديکاليسم از بالا و دستگاه حکومتی جرقه ميزند
و به پاپين روانه ميشود که گويا اگر به خاموشی فرورود جامعه نيز سرنوشتی چنان
خواهد يافت. اما واقعيت های کتمان ناپذير همه نشان ميدهند که اخگرراديکاليسم نه
دربالا که درمتن جامعه است که توليد شده و به نور افشانی می پردازد و امواجش صفوف
بالائی ها را درهم می ريزد. وقتی خاتمی در ۱۶ آذر امسال با هراس از ميزان شکاف و
دوگانگی بين گفتمان خود با گفتمان جنبش دانشجويی جرئت نکرد پا به ميان دانشجويان
بگذارد، نشان داد که راديکاليسم از کجا برميخزد.
و کلام آخر آنکه دفاع ازحقوق انسانی دوست و دشمن
نمی شناسد. عبدی که خود همواره يکی از مدافعان و خدمتگذاران صديق اين نظام بوده
است، اکنون به يکی از قربانيان اين نظام تبديل شده است. او اگر براستی هم به
باورهاهی جديد خود اعتقاد راستين داشته باشد بايد بتواند همچون هرانسان برخوردار
از حقوق شهروندی در فضای آزاد و بيرون از زندان به طرح باورهای خود مبادرت ورزد.
از اينرو مسخ وی در پرتو شگردهای درمان رفتاری دژخيمان باهدف تبديل وی به تريبونی برای
تداوم چند صباح عمر خودکامکان و تاريک انديشان، مانع دفاع پيگيرانه از حقوق انسانی
و بديهی او از جانب مدافعان آزادی، بويژه از جانب نيروهای مترقی و مردم دوست
نميشود.
۲۷دسامبر۲۰۰۲
|