پنجشنبه ۵ دی ۱۳۸۱- ۲۶ دسامبر ۲۰۰۲

همسرکشی يک پديده اجتماعی در ايران

يافته های يک طرح تحقيقاتی در ۱۵ استان ايران نشان می دهد که ميزان همسرکشی در ميان زنان شهرنشين ايران به طور قابل توجهی بالاتر از مردان است. بيشتر اين زنان خانه دار بوده و در سنين پايين ازدواج کرده اند.

 

BBC

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، نتايج اين تحقيق در ميزگردی با حضور دکتر محمد آشوری، رييس موسسه تحقيقاتی علوم جزا و جرم​شناسی دانشگاه تهران، خانم دکتر معظمی و خانم دکتر کوثريه در محل اين مرکز ارائه شد.

براساس نتايج طرح « بررسی همسرکشی در ۱۵ استان» ايران به نظر می​رسد در استان​هايی که عرف اجتماعی با طلاق و ازدواج مجدد سازگاری بيشتری دارد، همسرکشی کمتر اتفاق افتاده است.

رييس موسسه​ تحقيقاتی علوم جزا و جرم​شناسی دانشگاه تهران گفت: دامنه اين طرح ۱۵ استان کشور بود که با توجه به شرايط گوناگون به نحوی انتخاب شدند که تا حدودی معرف کل جمعيت کشور باشند.

وی در باره جامعه آماری اين تحقيق افزود که کليه مردان و زنانی که محکوم و متهم به همسرکشی و حاضر به همکاری بودند در اين تحقيق مورد پرسش قرار گرفتند. به گفته آقای آشوری با وجود اينکه در ايران، درصد جرايم ارتکابی زنان بسيار پايين است، ولی در پرونده های همسرکشی آمار در مورد زنان متهم يا محکوم بالاست.

بالاترين موارد همسرکشی از نظر تعداد در تهران و کرج و بعد خراسان، آذربايجان​شرقی و کرمانشاه اتفاق افتاده و کمترين ميزان در سيستان و بلوچستان و نيز کردستان و هرمزگان.

به نظر پژوهشگران اين طرح، در استان​هايی که امکان طلاق راحت​تر وجود دارد و زنان می​توانند تقاضای طلاق کنند ميزان همسرکشی( نسبت به جمعيت) کمتر بوده است. همچنين، در مناطقی که چند همسری رايج است و يا امکان ازدواج مجدد وجود دارد پديده همسر کشی کمتر است. در استان​هايی مانند سيستان و بلوچستان هم شايد علت ديگر پايين بودن سطح همسرکشی، فرهنگ مرد​سالار حاکم بر منطقه است که مردان، حاکم بر سرنوشت زنان هستند و اين نوعی اطاعت مطلق زن از مرد را به دنبال دارد که می​تواند سدی در مقابل خشونت از هر دو طرف تلقی شود.

دکتر آشوری در مورد نوع شرکت زنان در قتل همسرانشان گفت: در حالی که مردان صد در صد مباشرت در قتل زنانشان داشته​اند، ولی مباشرت زنان خيلی کمتر يعنی ۳۳% است و بنابراين، در اغلب موارد شخص ثالثی از طرف آنها دست به قتل زده است.

دکتر آشوری با بيان اين که اين تحقيق نشان می​دهد همسرکشی يک پديده شهری است تا روستايی تصريح کرد: ممکن است اين تصور پيش بيايد که داشتن فرزند عامل بازدارنده در اين جرم است؛ در حالی که واقعيت اين​گونه نيست. ۹۹% زنان و ۸۹% مردان متهم گفته​اند به هنگام ارتکاب جرم دارای فرزند يا در انتظار فرزند بوده​اند. با اينهمه، اکثريت مردان و زنان متعلق به قشر کم​سواد يا بی​سواد بوده​اند. چهارپنجم اين عده زنان خانه​دار و ۴۷% مردان بيکار بوده​اند.

خانم دکتر معظمی از ديگر پژوهشگران اين طرح گفت: بيشتر زنانی که مرتکب اين جرم شده اند، زير سن ۱۲ سال و ناخواسته ازدواج کرده اند. در بسياری از موارد نيز مردان دچار توهم بوده​اند و به دليل سوء ظن خيانت نسبت به همسر خود دست به قتل زده اند.

به گفته وی بررسی ها نشان می​دهد که ۵۹% قتل​های خانوادگی در اتاق خواب و ۱۲% در حمام رخ داده است. ۲۱% همسران در زمان خواب به دست همسر خود به قتل رسيده​اند و ۷۹% به هنگام بيداری.

دکتر معظمی در باره رفتار متهمان پس از همسر کشی گفت: ۴۶% مردان با انتقال همسر خود به بيمارستان سعی در نجات او داشته​اند، ۲۶% خود را به پليس معرفی کرده​اند و ۴% با خونسردی جسد را جابه​جا کرده​اند. ولی زنان معمولا بعد از قتل، خود را بی​گناه دانسته​اند و حتی پس از سال​ها حبس، اقرار به قتل نمی​کنند.

بيشتر کسانی که دست به همسر کشی زده اند پيش از آن سابقه مجرميت نداشته اند چنان که خانم معظمی می گويد: از لحاظ سابقه ارتکاب جرم، ۸۹% کل متهمان، فاقد سابقه جرم بوده​اند.

آنچه "فساد اخلاقی زن" خوانده شده، اعتياد، جنون آنی مرد، عوامل اقتصادی مانند بيکاری، عدم پرداخت نفقه، معاشرت با افراد ناباب، فشارهای شديد روحی از جمله عواملی هستند که در اين تحقيق به عنوان دلايل درصد بالايی از خشونت​های خانوادگی منجر به قتل به آن اشاره شده است.

پژوهشگران بر اساس يافته های خود در اين تحقيق می گويند قاتلان خانوادگی به ندرت اختلالات شخصيتی داشته​اند و به نظر می​رسد اغلب آن​ها افرادی عادی​اند که به شکل تحمل​ناپذيری تحريک شده​اند.