شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۱- ۱۸ ژانويه ۲۰۰۳

( يک نامه و چند پاسخ )

صحبتی با خانم آزاده سپهری !

کيانوش توکلی

 

برايت بگم که سايت و يا وبلاگ تو ساده ، صميمی، راحت و مدرن است و برای نوشتن و يا پاسخ دادن احتياجی نيست که باکلمه بازی کرد و صغرا وکبرا چيد تا چيزی بگويی اگر غلط ديکته ای وانشايی داشتی، هم مهم نيست . جالبی نوشته هايت، اين است رک وراست می روی توی جيگر مطلب !! حرف ات را بدون هيج سياست بازی می زنی تازه وقت گير هم نيست! کاش سبک تو روزی ، سبک عمومی سياسيون ايران وبه قول معروف جهانی شود ! اما پاسخ من :

اينکه نوشتی من ادعای بی طرفی کردم ......و هيج گونه انتقادی نسبت به" راست " در مطلب ام نيست ! خوب تودر انقلاب که نبودی که شعار می داديم" بی طرف ها بی شرفند!!"

بهرحال مگر می شود که من با اين همه نظريه و ادعا که نمی تونم بی طرف باشم ، ولی راست می گويی من در جايی نوشتم که در بررسی احزاب و گروها سعی کردم بيطرفانه قضاوت کنم .يعنی جنبه های مثبت و منفی را در همه جريات ببينم ! کاری واقعا مشکل برای يک ادمی مثل من - با آن پس و پيش زمينه های فرقه گريانه بود ! ولی خودت خواندی که در بررسی گروها اينکار را حدودا منصفانه انجام دادم ( نسبی حساب کن).

درست است ، خوب گرفتی که من درهمه مقالاتم، چپ را زير ضرب گرفتم ، يعنی آن را نقد کردم، چرا که چپ :

۱ تحولات پس از ۱۱ سپتامبر را نمی بيند؟ اين واقيعت گريزی برای چی؟

۲ چرا چيزی در باره جهانی شدن نمی پردازد و يا موضع نمی گيرد و اگر مخالفت می کند ، چه چيزی جايش می گذاردو کشور نياز مند آن انديشه هايی است که فاصله ما را با جهان متمدن و پيشرفته کم کند وگرنه استقلال جمهوری اسلامی ، ريشه به تيشه اين ملت زده است ...

۳ آمريکا با طالبان جنگ کرد ، چپ ايران از در مخالفت با امريکا در امد! بعدا که طالبان ورچيده شد! چپ زير لبی گفت :" خوب ، کرزای هر چه بود و است ، بهتر از طالبان است " ولی بلند بلند فکر نکرد!! يعنی آن فکر را قلمی نکرد! درست به همين خاطر مسئله عراق که پيش آمد، باز تو چاله ضد امپرياليستی افتاد و از روی ناچاری صلح طلب شد و عليه هر نوع جنگی شده است!

۴ امريکا با صدامی که نيم مليون ايرانی را کشت و نيم مليون ديگر را هندی کپ ( چلاق )کرد ، ۵۰۰۰ نفر کرد را در حلبچه شميای زد حالا بهر دليل می خواهد ترتيب رژيم بعث عراق را در بدهد ، چپ صلح طلب شده است!! و مخالف حمله امريکا به صدام شده است . مقايسه کن همين چپ، روزی که عراق به ايران حمله کرد ، اعتقادداشت که بايستی به جنگ ميهنی عليه صدام بر خواست و به درستی شعار صلح نداد(قبل از فتح خرمشهر)! صدها نفر چپ، در جنگ ايران و عراق بدست سربازان عراقی کشته شده اند. حالا چی شد که عليه جنگ شده اند. خوب اين عملا مانع تراشی در مقابل سرنگونی صدام است ! توی اين دنيا ، اصولا جنگ عادلانه نداريم ولی جنگ ضرور غير ضرورداريم ! تازه به لحاط اخلاقی ما و کردهای عراق ،حق نداريم مخالف مجازات صدام حسين شويم!

۵ امريکا ، جمهوری اسلامی را شرور و شيطان لقب داد و گفت تو را سرنگون می کنم . بوش رسما گفت از يک انقلاب سکولار در ايران دفاع می کند . راديو آزادی گذاشت و بودجه اش را داد و حالاراديو ۲۴ ساعته و قرار است تلويزيون ۲۴ ساعته هم بدهد! وبوش زير لبی هم گفت" اگر جبهه چپ و راستی هم شکل بگيرد ، انرا بعنوان دولت در تبعيد پشيبانی می کند و قول می دهد بدون جنگ البته بعد از اينکه ترتيب صدام را داد ، ترتيب آخوند های بی همه چيز را بدهد!"

خوب خودت، بهتر از من می دانی که پاسخ چپ چی بود! يا بی پاسخ گذاشت و يا، هم صدا با رژيم، بر شدت تبليغ عليه امريکا را در نوشته جات شان افزايش داد ه اند. در حالی که اگر واقعا مخالف رژيم آخوندی باشند، که البته هستند . اين موضع امريکا را نسبت به رژيم مذهبی و کلا نسبت به بنيادگرايی اسلامی در منطقه توسط امريکا را به فاعل نيک می گرفتند و آنرا بعنوان مائده آسمانی در نظر می گرفتند و تا ملت ايران بتواند برای هميشه از شر بنيادگرايی اسلامی واز دست رژيمی که پاسدارانش به دستور خمينی به دختران ۱۴ و ۱۵ ساله زندانی تجاوز و سپس آنها را اعدام کردند و روز بعد به خانواده دختر مراجعه کردندو طلب پول تيری که به فرزندشان زدند، را خواستار شدند!

حالا همه اين ها بکنار اصولا حضور اين حکومت به زيان منافع ملی ماست و رژيم توان دفاع از منافع مردم ايران ندارد!

حالا همين جانيان که در تاريخ بشريت نمونه ديگری ندارند، بعد از ۲۳ سال اصلاح طلب شدند ( خلخالی يکی از انها ) خوب آنان مورد حمايت بخش بزرگی از چپ قرار گرفته است . البته انسان می تونه تغير کند و اصلاح شود در اين شکی نيست وچرا دور برويم ، خود ما چپ ها ازاين رو به آن رو شديم! مسئله اين است که خود اصلاح طلبان حکومتی، درز ندان دين اسير هستند.

می گويی چرا من يک کلمه از راست انتقاد نکردم ؟ درست می گويی و خودم هم از اين بابت ناراحت هستم ! ولی خوب انصاف بده ! در همه مواردی که در بالا بر شمردم بيا مواضع سياسی چپ و راست را باهم مقايسه کن !

- در رابطه با اتحاد چپ ،راست . اين سلطنت طلب ها بودند که ازچپ ها و ديگران می خواستند که باهم متحد شوند. آنان هزاران بار گفتند، شکل حکومتی را به رای مردم می گذارند . ولی نه چپ نه جمهوريخواه ، پاسخی نگفت، بلکه بر شدت تبليغات عليه سلطنت افزوده اند، بگونه ای که انگار سلطنت همچنان حکومت را در دست دارد ! نگاه کنيد به مقاله شخصی بنام م . ج . صفورا که تحت عنوان " استبداد و پداگوژی ايرانی و جنبش دمکراسی " که در ايران امروز چاپ شد . ايشان بعد از کلی زبان بازی با کلمات سرخ! چنين نتيجه گرفت که ماهيت جنبش امروز دانشجويان، ضد سلطنتی است!!! که اگر اين مقاله را ترجمه کنی بدست يک غير ايرانی بدهيد ، فکر ی کند که در ايران رژيم سلطنتی حاکم است، نه استبداد مذهبی !بگذريم يک خاکی کوچلو بود!

خوب ميشه به خيلی چيز های سلطنت گير داد. اولا صحبت از قسمت اصلاح شده طرفداران پادشاهی( حزب مشروطه و خود آقای رضا پهلوی است) وگرنه توی اين سلطنت طلب ها آدم های کله پوکی و نژاد پرست- که به محممد رضاه ايراد می گيرند که شاه کم کشت ، وگرنه انقلاب نمی شد!- کم نيست.

خوب تو حق داری که می گی سلطنت طلبان هم بايد کوتاه بيآن ! ولی انصاف بده ! چپ و جمهوريخواهان اول بايستی" برادری خود را ثابت کنند و بعد ادعای ارث و ميراث نمايند" اول به ضرورت اتحاد برسند، آنوقت می شود پيشنهاد کرد که شرط اتحاد چپ وراست اين استکه ارگان منتخب آن اتحاد، که به نوعی دولت در تبعيد است از هر گونه تبليغ برای سلطنت و يا جمهوری خودداری کند البته ( احزاب حق تبليغ دارند) کوتاه آمدن طرفين را اينگونه می فهمم !

نوشتی که چپ ها از ديکتاتوری پرولتاريا و سوسياليسم کوتاه آمدند ، ولی سلطنت طلب يا مشروطه طلب تا حالا از کدوم يک از خواسته هاشون کوتاه اومدند؟ نوشتی اگر سلطنت از خواست سلطنت طلبی دست بکشدآنوقت هيج مانعی بر سر راه اتحاد چپ و راست وجود ندارد!!

خوب آزاده عزيز ! اين از اون حرف هاست ! که براستی پشت گوش ادم، درخت گردو سبز می شه !و به زبان روشنفکری بر خلاف دمکراسی است که شما از يک جريان سياسی بخواهيد بخاطر اتحاد، خودشان را منحل کنند!! البته اگر من وتو بوديم اينکار را می کرديم! خيلی ساده جواب آنها نه است. آنان دست بردار سلطنت نيستند ! بنابراين حرف های غير ممکن نزن !

تازه تغيرات در چپ ها به خاطر سلطنت طلب ها نبود ! بلکه چپ ها بر زمينه شکست و تجربه به اين تحول رسيدند! واقيعت اين است که هم چپ ها ، مذهبی ها و سلطنت طلب ها تغير کرد ه اند و اگر انصاف داشته باشی اين مصدقی های عزيز هستند که فکر می کنند چون مصدق اشتباه نکرده است بنابراين آنان هم در اين ۵۰ سال هيج خطايی نداشتند ! تا حالا ديدی که مليون عزيز، يک کلمه از خود انتقاد کرده باشند! مثل مرغ يک پا دارند.! آنان هنوز بر اساس درک مصدق از استقلال و سرمايه داری ملی که مبتنی بر خودکفايی بود، ايستاده اند. و دنيا را با همان عينک ۵۰ سال پيش نگاه می کنند!

جهان بسرعت برق درحال تغير و پوست اندازی است !به تو و از طريق تو به سايرين پيشنهاد می کنم که نوشته" پايان عصر امپراليسم و بحران روشنفکری" در ايران امروز امده را بخوانيد ! البته خدا کند که يک شير پاستوريزه خورده ای پيدا شود و رساله" امپاير" نوشته ميشل هارت و آنتونيو نگری را ترجمه بکند!آنوقت به تو قول می دهم که چپ ايران سيمای ديگری پيدا بکند که نخواهد برای حفظ هويت چپ به جمهوری ، که فورمی از يک نوع حکومت است، بچسبد و تازه عدالت اجتماعی هم به اين راحتی در ايران مستقر نمی شود! من نوشتم که

" واقعيت اين است که جهان در حال پوست اندازی است و ما با دنيايی مواجه هستيم که در آن نقش سنتی دولت ملت هر روز کم رنگ تر می شود و شرکت های چند مليتی که پايه اصلی اقتصاد جهانی را بنا نهاده اند، دنيا را يک پارچه می بينند و نوع جديدی از سياست را ارائه کرده اند. بنابراين معنی و مفهوم استقلال دگرگون شده است. و درک امروزين از استقلال کشورها چندان سنخيتی با درک "مصدقی" از مقوله استقلال ندارد."

بنابراين، همه کاسه وکوه ها رو بر سر چپها نمی شکونم ! بلکه می گويم رفقا دنيا عوض شده است !

در مورد "قدری دمکراسی" و تظاهرات هم جنس گرايان، شايد دست گل به آب داده ام ! در واقع درست توضيح ندادم و اين موجب گير دادن منتقد ينم از جمله تو شده است.

من می خواستم بگم يک فرقی بين خواستهای روشنفکر ، سياسی ها از يک طرف که در اين شرايط ، طرفدار دمکراسی بی قيد و شرط ا ند و توده مردم که آزادی اجتماعی می خواهند،است. اين از آن فرق های طبيعی است ! بعد نمی دان چی شد همين جوری يا د تظاهرات پارسال همجنس گرايان در کپنهاک، که نسل دومی و سومی مسلمان ها که (در دانمارک زاده و بزرگ شده اند) با بطری و سنگ وچوب به جون همجنس گرايان افتادند ! بعد فکرم جلوی کامپيوتر پرواز کرد رفت در ايران فردا که صاحب دمکراسی بی قيد و شرط شد و همجنس گرايان ايران تعداشان هم نيست خواستند تظاهراتی راه بياندازند خوب با واکنش نا جورمسلمانها روبرو خواهند شد و .....

راست می گويی آزادی هم جنس گرايان در مقوله اجتماعی می گنجد ! ولی يادم می ياد در گنکره ۶ فدائيان ، عده ای که تلاش کردند که آزادی همجنس گرايان را در برنامه بياورند ،که با شکست فاحشی روبرو شدند! من از اين جمله آنانی بودم که به اين قطعنامه رای مثبت دادم . خوب تو، بچه های اکثريت را می شناسی ! کسی مخالف هم جنس گرايان نيست ، مثل هميشه رفقا صلاح ندانستند ! خلاصه از اين صغرا و کبرا کردن ها می خواستم بگم ، حمايت از همجنس گرايان ، يک تصميم سياسی است که يک حزب چپ با اينکه خودشان با اين پديده مسئله ای ندارند، ولی به ان رای نمی دهند!

نمی دانم متوجه شدی يانه ؟ می خواستم بگم که دمکراسی را به قول ارمنی ها، بايستی، گاماس گامس در ايران پيش برد! اين روند در غرب هم که مهد دمکراسی است ، تدريجا پيش رفت ! تجربه نشون داده است که دمکراسی خواهی آدم های روشنفکر را بايستی در عمل ببينی ، نه در حرف!

اين درست است که سلطنت سابقه پيوند تاريخی با امريکا دارد. به ويژه با جناح جمهوريخواهش ! آنان تنها جريان سياسی ايرانی است که همواره با امريکا روابط خوبی داشتند . زمانی که عباس عبدی خودمان بالای ديوار سفارت رفت ومسئله گروگان گيری را پيش اومد و درواقع از ان پس ايران به گروگان امريکا در امد و دود اش به چشم مردم رفت و هزينه آرمان خواهی ضد امپرياليستی آقايان را مردم بيچاره ايران پرداخت نموده اند ! خوب گروگان گيری را بجز سلطنت ، همه ی چپ ، اسلامی، ملی و مذهبی و مصدقی از ان حمايت کردند! همه آنها ،الان قبول دارند گروگان گيری بزرگترين اشتباه سياسيون ايرانی بود! البته می گويند که عباس عبدی همچنان قبول دارد که از ديوار سفارت بالا رفتن، کار درستی بوده است ، خوب چه کنيم اصلاح طلب دينی ،است ديگر!!

اين درست است که امريکا عليه مصدق کودتا کرد و شاه را روی کار اورد . ولی دنيادر اين ۵۰ سال، عوض شده امريکا هم تغير سياست داده است . گفتم امريکا طرفدار پلوراليسم سياسی در ايران ، افغانستان و عراق است ! راستش اين يک تغير وتحول جهانی است ، اصولا عصر حکومت های ديکتاتوری و روش های افراطی، گذشته است ! سانسور اين جور چيزهای دمده شده است . تا ۳ سال ديگر شما می توانی به جای وبلاک خودت، يک فرستنده راديو از توی خانه ات برای مردم ايرن با موج متوسط پخش کنی و هزينه اش به اندازه حق اشتراک اينترنت است !

البته چشم بسته بگم که سلطنت طلب ها بدشان نمی ايد که اينجور در انظار گفته شود که امريکا می خواهد انان را به قدرت برساند!! اين هم ، يک انتقاد از انان از جانب من!!

در اخر بگم که اين درست است که بقول تو قدرتهای بزرگ برای هر کشوری يک نقشه ای در سر دارند. ولی اگر اپوزيسيون مسئول به تواند نقشه خودش را داشته باشد ، خوب مسئله جور ديگری می شود.

در مورد چپ و راست ، واقيعت اين است تاثير چپ بر اسلام سياسی اينجوری بود که تفکر ضد سرمايه داری و ضد امريکايی در آنان القاء کرده است. بنظر اکثر صاحب نظران، اسلام سياسی در ايران، عملا در طيف چپ قرار داشتند. هرچند که اصولا مفهوم و معنی چپ و راست در دنيای امروز اساسا تغير پيدا کرده است ، اينکه چپ می خواهد با جمهوريخواهی اش هويت چپ بودنش را تعريف کند، ديگر خود فريبی است . مسايل زيادی جديدا ايجاد شده است که احتياج به فکر و برنامه سازی برای کشورهای جهان سومی امثال ايران دارد. چپ و راست واقعی را در آن بايستی جستجو کرد! اينکه براساس جمهوری و يا سلطنت بخواهيم هويت چپ و راست، در ست کنيم ناشی از کم اطلاعی و عقب موندگی مان از اوضاع کنونی جهان است .

راستش من ديگر بيشتر از اين نمی کشم ، دستم درد گرفته است . خوب غلط و غولوط را خودت راست و ريست کن....يا بی خيال اش ، خواننده خودش داناست...