پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۱- ۱۶ ژانويه ۲۰۰۳

بررسی آثار بهرام صادقی

او نمی​توانست بر اوضاع جهان نخندد

 

جلسه بررسی آثار بهرام صادقی روز سه​شنبه توسط خانه داستان در فرهنگسرای مدرسه برگزار گرديد.

در اين جلسه منيرو روانی پور - داستان نويس - به روخوانی داستان با "کمال تاسف" بهرام صادقی پرداخت و در ادامه جواد مجابی شاعر و نويسنده- به بررسی طنز در آثار اين نويسنده و محمد صنعتی منتقد و نويسنده- مولفه​های مدرن و پست مدرن را در آثار صادقی بررسی نمود.

او نمی​توانست بر اوضاع جهان نخندد.

جواد مجابی- نويسنده و شاعر- با اظهار اين مطلب افزود: طنز در تاريخ ادبيات ايران بعد از اسلام با سخره و هجو شروع شده و بعد به هزل تعليمی ارتقا يافته است که امروزه آنرا انتقاد اجتماعی طنزآميز می​دانيم. اين نوع نقد اجتماعی شوخی آميز که با سنايی در قرن ۶ شروع شد، نخست بيشتر در شعر سنايی و عطار و مولوی و سپس در نثر سعدی و عبيد چهره نموده است.

وی افزود: طنز سياه در فرهنگ مردم به ضرورت موقعيت نابهنجار زيستی رشد يافت. عوام شوخی​های روزانه را به مثابه دانش طبيعی قومی هوشمند وزير دست مانده عليه سفاهت ستمگران سفاک، دهان به دهان نقل می​کرده​اند که بعضی از اين لطيفه​ها در ادبيات مکتوب عصر نيز بازتاب يافته است؛ اين شوخی​های مردمی بسيار گسترده و ناظر بر تمامی عرضه​های انتقادپذير بوده است.اين طنز چون توسط ناشناس​های ستم ديده و عصبانی ساخته می​شده، طبيعتا بی​ترس از عقوبت و مکافات، شخص هرچه به ذهنش می​رسيد برای رسوا کردن ​آدم​ها و ارتباطات غيرانسانی می​ساخت و می​پراکند.

مجابی تصريح کرد: وقتی اين شوخی​های مردمی در نسخ ديوانی و رسالات خطی راه می​يافت در حلقه خاصی از خواص منتشر می​شد. با چاپ کتاب و روزنامه عرصه طنز محدود شد مثلا لطيفه​هايی که به باورهای عام و سنت اخلاقی جمع حمله می​کرد حذف شد و يکی دوبار که دهخدا در "چرند و پرندش" به اين حوزه نزديک شد، نزديک بود سرش را به باد بدهد.

نويسنده رمان "جيم" در ادامه گفت: در حوزه​ی طنز مکتوب معاصر، طنز نويس در محدوده​ای قلم می​زند که حداکثر گستره​ی جغرافيايی​اش را دهخدا و بيشترين عمق و گنجايی را در صادقی می بينيم و در اين ميان هدايت با "توپ مرواريد"اش توانست با قلم گستاخ خود عرصه​ای وسيع​تر از ظرفيت عامه را در نوردد و آنچه می​انديشد بی​پروای خاص و عام بنويسيد.طنزنويس نمی​نويسد تا بخنداند، صادقی از سلسله رندانی است که با بينشی خاص چشم به اين جهان می​گشايد و وضعيت خنده آوری را که از جعليات و قراردادهای عادت شده از ديد عموم پنهان است به روشنی می​بيند و آن را بی ترس بيان می​کند.

وی با عنوان اين مطلب که هر نويسنده در آغاز کارش خام دستی دارد افزود: چند داستان صادقی آشکارا، زير جهان تراژيک داستانی هدايت است.

مجابی با بررسی آثار صادقی در ادامه عنوان کرد: با داستان کلاف سردرگم است که صادقی دنيای خاص خود را با مضحکه توامان به صورت بسته، اندک اندک در داستان نويسی ايران می​گسترد.

اين نويسنده افزود: يکی از تشخص​های روشنفکر در دهه ۲۰ تا ۶۰ خيال متمايز بودن خاص از خيل عوام، غير از ديگران بودن و در ذهن و رفتار بود،" می​خواستيم غير از ديگران باشيم شايد برتر از آنان". نويسنده از واقع روزمره ودرپی واقعيتی گنجيدنی است، و غالبا واقع را گزارش می​دهد اما گاهی خيال خود را غيرواقع با توان جادويی​اش چون واقعيتی انکار ناپذير به ما تحميل می​ کند و ضمن داستان در می​يابيم که آن خيال واقع زندگی ما و ديگران است خيالی جامع که زنده​تر از واقعيت​های بريده بريده است.

وی متذکر شد: صادقی در داستانهايش ما را به اعماق ستوه آور می​خواند و در عين دعوت شرورانه بدان فضا خود نفرين کنان و با کراهت از در ديگر خارج شده است. از نظر ساخت به هنگام سير طبيعی خود، ناگهان در سطح عبارت با تغيير در لفظ يا معنا دوپاره می​شود و عليه تماميت معقول و طبيعی خود قيام می​کند و در حالتی متناقض نما از خود به هدف اوليه​اش تبديل می​شود و خنده زا می​گردد.

نويسنده "ريشخند ايرانی" در ادامه عنوان کرد: بهرام صادقی با فاصله به آدم ها می​نگرد و اين فاصله گيری نه دور ماندن، بلکه بهتر شناختن آدمها و مناسباتشان است و باعث اشراف وی به فضای موجود می​شود فاصله گرفتنی که او رامقهور فضا نمی​سازد و در عين حال اين بی​اعتنايی او را از داستان نويسی دور نمی سازد، او حتی فضای خود ساخته​اش را نيز دست می​اندازد.

مجابی در پايان تصريح کرد: "ملکوت" زندگی​نامه پنهان و وصيت نامه پنهانی صادقی است که در آن پيروزی شيطان بر جهان آدميان چون پيامی مانوی، تشکيل می​شود در قبال اين پيروزی محيلانه، نه فراموشی چاره کار بود نه تن دادن برای آفرينش کار.

در ادامه اين جلسه دکتر محمد صنعتی روانشناس و منتقدادبی، مولفه​های پست مدرن را در قصه​های بهرام صادقی بررسی نمود و گفت: نمی​شود از ادبيات پست مدرن و انديشه پست مدرنيته به منزله نظام انديشه​گی مسلطی سخن گفت، پست مدرنيته به عنوان بخشی از آن است،و بخشی ديگراز سوگيری​های نقادانه مطرح و می​شود پست مدرنيته را از اين وجه نقادانه مورد توجه قرار دهيم. شيوه​ای که ضمن گسترش نقد به شيوه​های مدرنيته می​پردازد اين ديدگاه تلاش می​کند آ​نچه در مدرنيته مطرح است به نقد بکشد و به جهان​هايی وارد شود که مدرنيته اجازه ورود به آن را نداشته، و به واقعيت بيرون می​پردازد ولی پست مدرن تلاش دارد جهان​های ديگر را کشف کند.

نويسنده تحليل​های روان شناختی در هنر و ادبيات افزود: قصه​های پست مدرنيته يکی از کارهايش خلق واقعيت​های تازه است و ما در حلقه​های صادقی به دنياهای عجيب و غريب و غيرواقعی را به وضوح می​بينيم ولی اين بدان معنا نيست که نويسندگان مدرنيته اين کار را نکرده باشند؛ قصه​های پست مدرن بيشتر به بودشناسی مدرن، دانش شناختی می​پردازد تا هستی شناختی و مسايل بود شناختی در تمامی آثار ادبی از تراژدی​های يونان يا حماسه​های هومر، در فردوسی و ديگران هميشه مطرح بوده و کار نويسنده اين بود که خواننده را در برابر مرگ و زندگی قرار بدهد و سوالاتی را پاسخ دهد که به بود و نبود مربوط می​شود.

صنعتی خاطر نشان ساخت: قصه نويس​های پست مدرن به تکه تکه شدن برای ماندن تن می​دهند و در قصه​های پست مدرن اغلب می​بينيم صدای يکی از قهرمانان داستان در فراسوی گور باز شنيده می​شود اين قضيه را در بوف کور هم از دور می​بينيم. نويسنده پست مدرن برای اينکه بخواهد مرگ را توضيح دهد آن را به صورت تعليق در می​آورد ولی تعليق آن تعليقی نيست که در قصه​های پليسی می​بينيم که اطلاعات جديدی بعدا به دست آوريم در قصه پست مدرن تا آخر قصه اطلاعات جديدی به دست نمی​آوريم.

نويسنده "صادق هدايت و هراس از مرگ" در پايان خاطر نشان ساخت: بهرام صادقی با طنز و نيشخند و زهرخند خود به زندگی نگاه می​کند و اغلب مهمل می​بافد ولی اين مهمل بافی اصل قصه می​شود صادقی قبل از اينکه آثار پست مدرن را بخواند، قصه​های پست مدرن را خلق می​کند و بدون آشنايی با آثار روزآمد جهان از مولفه​های پست مدرنيته استفاده می​ کند مولفه​هايی که در کتاب "ملکوت" به روشنی می​بينيم.