بررسی آثار بهرام صادقی
او نمیتوانست بر اوضاع جهان
نخندد
جلسه بررسی آثار بهرام صادقی روز سهشنبه توسط خانه
داستان در فرهنگسرای مدرسه برگزار گرديد.
در اين جلسه منيرو روانی پور - داستان نويس - به روخوانی
داستان با "کمال تاسف" بهرام صادقی پرداخت و در ادامه جواد مجابی شاعر و
نويسنده- به بررسی طنز در آثار اين نويسنده و محمد صنعتی منتقد و نويسنده-
مولفههای مدرن و پست مدرن را در آثار صادقی بررسی نمود.
او نمیتوانست بر اوضاع جهان نخندد.
جواد مجابی- نويسنده و شاعر- با اظهار اين مطلب افزود:
طنز در تاريخ ادبيات ايران بعد از اسلام با سخره و هجو شروع شده و بعد به هزل
تعليمی ارتقا يافته است که امروزه آنرا انتقاد اجتماعی طنزآميز میدانيم. اين نوع
نقد اجتماعی شوخی آميز که با سنايی در قرن ۶ شروع شد، نخست بيشتر در شعر سنايی و
عطار و مولوی و سپس در نثر سعدی و عبيد چهره نموده است.
وی افزود: طنز سياه در فرهنگ مردم به ضرورت موقعيت
نابهنجار زيستی رشد يافت. عوام شوخیهای روزانه را به مثابه دانش طبيعی قومی هوشمند
وزير دست مانده عليه سفاهت ستمگران سفاک، دهان به دهان نقل میکردهاند که بعضی از
اين لطيفهها در ادبيات مکتوب عصر نيز بازتاب يافته است؛ اين شوخیهای مردمی بسيار
گسترده و ناظر بر تمامی عرضههای انتقادپذير بوده است.اين طنز چون توسط ناشناسهای
ستم ديده و عصبانی ساخته میشده، طبيعتا بیترس از عقوبت و مکافات، شخص هرچه به
ذهنش میرسيد برای رسوا کردن آدمها و ارتباطات غيرانسانی میساخت و میپراکند.
مجابی تصريح کرد: وقتی اين شوخیهای مردمی در نسخ ديوانی
و رسالات خطی راه میيافت در حلقه خاصی از خواص منتشر میشد. با چاپ کتاب و روزنامه
عرصه طنز محدود شد مثلا لطيفههايی که به باورهای عام و سنت اخلاقی جمع حمله
میکرد حذف شد و يکی دوبار که دهخدا در "چرند و پرندش" به اين حوزه نزديک
شد، نزديک بود سرش را به باد بدهد.
نويسنده رمان "جيم" در ادامه گفت: در حوزهی
طنز مکتوب معاصر، طنز نويس در محدودهای قلم میزند که حداکثر گسترهی جغرافيايیاش
را دهخدا و بيشترين عمق و گنجايی را در صادقی می بينيم و در اين ميان هدايت با
"توپ مرواريد"اش توانست با قلم گستاخ خود عرصهای وسيعتر از ظرفيت عامه
را در نوردد و آنچه میانديشد بیپروای خاص و عام بنويسيد.طنزنويس نمینويسد تا
بخنداند، صادقی از سلسله رندانی است که با بينشی خاص چشم به اين جهان میگشايد و
وضعيت خنده آوری را که از جعليات و قراردادهای عادت شده از ديد عموم پنهان است به
روشنی میبيند و آن را بی ترس بيان میکند.
وی با عنوان اين مطلب که هر نويسنده در آغاز کارش خام
دستی دارد افزود: چند داستان صادقی آشکارا، زير جهان تراژيک داستانی هدايت است.
مجابی با بررسی آثار صادقی در ادامه عنوان کرد: با
داستان کلاف سردرگم است که صادقی دنيای خاص خود را با مضحکه توامان به صورت بسته، اندک
اندک در داستان نويسی ايران میگسترد.
اين نويسنده افزود: يکی از تشخصهای روشنفکر در دهه
۲۰ تا ۶۰ خيال متمايز بودن خاص از خيل عوام، غير از ديگران بودن و در ذهن و رفتار
بود،" میخواستيم غير از ديگران باشيم شايد برتر از آنان". نويسنده از
واقع روزمره ودرپی واقعيتی گنجيدنی است، و غالبا واقع را گزارش میدهد اما گاهی
خيال خود را غيرواقع با توان جادويیاش چون واقعيتی انکار ناپذير به ما تحميل می
کند و ضمن داستان در میيابيم که آن خيال واقع زندگی ما و ديگران است خيالی جامع
که زندهتر از واقعيتهای بريده بريده است.
وی متذکر شد: صادقی در داستانهايش ما را به اعماق ستوه
آور میخواند و در عين دعوت شرورانه بدان فضا خود نفرين کنان و با کراهت از در
ديگر خارج شده است. از نظر ساخت به هنگام سير طبيعی خود، ناگهان در سطح عبارت با
تغيير در لفظ يا معنا دوپاره میشود و عليه تماميت معقول و طبيعی خود قيام میکند و
در حالتی متناقض نما از خود به هدف اوليهاش تبديل میشود و خنده زا میگردد.
نويسنده "ريشخند ايرانی" در ادامه عنوان
کرد: بهرام صادقی با فاصله به آدم ها مینگرد و اين فاصله گيری نه دور ماندن، بلکه
بهتر شناختن آدمها و مناسباتشان است و باعث اشراف وی به فضای موجود میشود فاصله گرفتنی
که او رامقهور فضا نمیسازد و در عين حال اين بیاعتنايی او را از داستان نويسی
دور نمی سازد، او حتی فضای خود ساختهاش را نيز دست میاندازد.
مجابی در پايان تصريح کرد: "ملکوت" زندگینامه
پنهان و وصيت نامه پنهانی صادقی است که در آن پيروزی شيطان بر جهان آدميان چون
پيامی مانوی، تشکيل میشود در قبال اين پيروزی محيلانه، نه فراموشی چاره کار بود
نه تن دادن برای آفرينش کار.
در ادامه اين جلسه دکتر محمد صنعتی روانشناس و منتقدادبی،
مولفههای پست مدرن را در قصههای بهرام صادقی بررسی نمود و گفت: نمیشود از
ادبيات پست مدرن و انديشه پست مدرنيته به منزله نظام انديشهگی مسلطی سخن گفت، پست
مدرنيته به عنوان بخشی از آن است،و بخشی ديگراز سوگيریهای نقادانه مطرح و میشود
پست مدرنيته را از اين وجه نقادانه مورد توجه قرار دهيم. شيوهای که ضمن گسترش نقد
به شيوههای مدرنيته میپردازد اين ديدگاه تلاش میکند آنچه در مدرنيته مطرح است
به نقد بکشد و به جهانهايی وارد شود که مدرنيته اجازه ورود به آن را نداشته، و به
واقعيت بيرون میپردازد ولی پست مدرن تلاش دارد جهانهای ديگر را کشف کند.
نويسنده تحليلهای روان شناختی در هنر و ادبيات افزود:
قصههای پست مدرنيته يکی از کارهايش خلق واقعيتهای تازه است و ما در حلقههای
صادقی به دنياهای عجيب و غريب و غيرواقعی را به وضوح میبينيم ولی اين بدان معنا
نيست که نويسندگان مدرنيته اين کار را نکرده باشند؛ قصههای پست مدرن بيشتر به
بودشناسی مدرن، دانش شناختی میپردازد تا هستی شناختی و مسايل بود شناختی در تمامی
آثار ادبی از تراژدیهای يونان يا حماسههای هومر، در فردوسی و ديگران هميشه مطرح
بوده و کار نويسنده اين بود که خواننده را در برابر مرگ و زندگی قرار بدهد و
سوالاتی را پاسخ دهد که به بود و نبود مربوط میشود.
صنعتی خاطر نشان ساخت: قصه نويسهای پست مدرن به تکه
تکه شدن برای ماندن تن میدهند و در قصههای پست مدرن اغلب میبينيم صدای يکی از
قهرمانان داستان در فراسوی گور باز شنيده میشود اين قضيه را در بوف کور هم از دور
میبينيم. نويسنده پست مدرن برای اينکه بخواهد مرگ را توضيح دهد آن را به صورت تعليق
در میآورد ولی تعليق آن تعليقی نيست که در قصههای پليسی میبينيم که اطلاعات
جديدی بعدا به دست آوريم در قصه پست مدرن تا آخر قصه اطلاعات جديدی به دست نمیآوريم.
نويسنده "صادق هدايت و هراس از مرگ" در پايان
خاطر نشان ساخت: بهرام صادقی با طنز و نيشخند و زهرخند خود به زندگی نگاه میکند و
اغلب مهمل میبافد ولی اين مهمل بافی اصل قصه میشود صادقی قبل از اينکه آثار پست
مدرن را بخواند، قصههای پست مدرن را خلق میکند و بدون آشنايی با آثار روزآمد
جهان از مولفههای پست مدرنيته استفاده می کند مولفههايی که در کتاب "ملکوت"
به روشنی میبينيم.
|