پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۱- ۱۶ ژانويه ۲۰۰۳

نظام کاريکاتور!

وقتی که ازکنده بنيان گذارهم دودی برنخاست!

تقی روزبه

 

بحران سازی همواره يکی از مشخصات جمهوری اسلامی بوده است که خود برای پوشاندن و تحت الشعاع قرار دادن بحران های ريشه داری صورت می گيرد که نظام دستخوش آنست و از اين جهت تازگی ندارد. اما ازاين زاويه که واکاوی و خيره شدن باين گونه بحران ها ميتواند به ما کمک کند که برشی به وضعيت کنونی زده و در پرتو آن نگاهی برکل پيکر بيمار جمهوری ا سلامی بيافکنيم و درجه بيشرفت بيماری و ميزان توانايی ها و ناتوانايی های آنرامورد بررسی قراردهيم دارای اهميت است. وميتواند به نوبه خود در شفافيت بخشيدن به تاکتيکها وسياستهای اپوزيسييون تاثير گذار باشد:

۱-بحران کاريکاتور براستی خود نمايشگر نظام کاريکاتور گونه جمهوری اسلامی است باساختار ها و انديشه های غير متعارف با دنيای امروزين. جناح حاکم در قالب مبارزه با کاريکاتوری که ۶۵ سال پيش دريک کشور خارجی طراحی شده است، براستی کاريکاتوری درخشان ازسيمای عمومی جمهوری اسلامی دربرابر انظار جهانيان به نمايش نهاد. خود سوژه بقدر کافی مضحک بود و الحق بايد به نبوغ گردانندگان نظامی که قادرشده اند چنين شباهتی را کشف کنند آفرين گفت. کافی است يک کاريکاتوريست زبردست رفتار چند روز گذشته جمهوری اسلامی را دربرابر کاريکاتور چاپ شده به تصوير بکشد تامعلوم شود که با چه نظام کاريکاتورگونه ونابهنگامی سرو کار داريم. کاريکاتوری که سرآن فاقد دستگاه های تنظيم کننده سيستم شرطی ثانويه بوده و دردنيايی که همه چيز شتبان رو بجلودارد، اندامهايش باکششی وصف نانشدنی روبه گذشته دارند.

۲- جمهوری اسلامی بدون تکيه بر عنصرمقدس و غيرقابل نقد دوام پذير نيست. از همين رو از شباهت موهوم يا ناموهومی که برحست تصادف يک کاريکاتور ميتواند با رهبر فرهمندش پيدا ميکند، اين چنين کف برلب می آورد.اما درهمان حال خود چنان پردامنه دست به تقدس زدائی ميزند که هيچ دشمنی قادر به آن نيست. و البته اين يکی از همان وجوه کاريکاتورگونه جمهوری اسلامی است که اين روزها به نمايش گذاشته شده است. چنان که تجربه نشان ميدهد برخورد دستگاه قدرت نشات گرفته ازدين با دين و اعتقادات دينی، جز به کاريکاتورکردن مذهب و اعتقادات دينی نمی انجامد.

۳-قدرت بسيج جناح حاکم دربرپاکردن يک طوفان سياسی برخاسته از توهين به بنيان گذار نظام، ضعيف و نزديک به صفر و رسوا کننده بود. و نشان داد که ديگر ازکنده بنيان گذار جمهوری اسلامی هم دودی برنمی خيزد. اين باصطلاح قدرت نمايی، تنها توانست ضعف مفرط را به نمايش بگذارد. تاجايی که تنوانست حتی مطابق فراخوانی که داده بود بازار را برای دوساعت تعطيل نمايد! جز رژه و نمايش مضحک چند هزار عربده جو دروسعت کشور و چند اعلاميه و سخنرانی نتوانست نيرويی از پائين و حتی از ميان هواداران خود بسيج کند. متهم کردن سوژه برگزيده شده يعنی روزنامه حيات نو و مديرمسئولش که ازقضا يک روحانی شناخته شده وبرادر رهبر نظام است، به جيره خور سيا و شاگر دست آموز دولت آمريکا، ازسوی کسانی که خود به مراتب بيشترازرقبايشان در مظان چنين اتهاماتی قراردارند، بقدر کافی مضحک و ساختگی می نمود که جز لبخند تمسخر برنيانگيزد. وانگهی گزنيش اين سوژه با سياست جاری جناح حاکم که براساس تصفيه به نوبت، نه بخش ارزشی جبهه دوخرداد بلکه تصفيه و تضعيف بخش باصطلاح غير ارزشی آنرا اکنون دردستورکار خود قرارداده است، نيز هماهنگ نبود و لاجرم نتوانست حتی همه هوادران و نيروهای وابسته به جناح حاکم را به ميدان اعتراضات بکشاند.

بحران کاريکاتور اما فقط اندام مضحک و کاريکاتورگونه جناح حاکم را درزير نور پروژکتور قرار نداد. بلکه برسيمای اصلاح طلبان نيز روشنی افکند:

۱- صحه نهادن برنقد نا پذير بودن بنيان گذار جمهوری اسلامی و جرم انگاشتن چاپ کاريکاتور و لو آنکه هيچ ربطی هم به رهبر فرهمند جمهوری اسلامی شان نداشت، يک بارديگر موج سواری اصلاح طلبان را به نمايش گذاشت. نقد ناپذيری رهبری و باوربه وجود منطقه ممنوعنه ای که شهروندان حق ورود به آن را ندارند با ادعای دفاع از آزادی بيان وعقيده قابل جمع نيست. بحران کاريکاتور فرصتی فراهم ساخت تا درعمل يکبار ديگر اين ادعای رياکارانه از پرده بيرون افتد.

۲-هيئت نظارت برمطبوعات درانطباق با سياست عمومی دولت که تلاش ميکند بعنوان يک دولت فراجناحی عمل کرده و منافع هردو جناح را نمايندگی کند، با جرم انگاشتن درج کاريکاتوردر نشريه حيات نو ازقوه قضائيه خواهان رسيدگی به آن شد.

۳- بحران کاريکاتور درعين حال به يک فرضيه مورد ادعای اين جناح نيز مهر ابطال زد: براساس ادعای جناح اصلاح طلب درجناح حاکم يک اکثريت عقلائی ولی منفعل وجود دارد ويک اقليت خودسرو فعال. در فرضيه فوق هيئت مؤتلفه درجرگه عقلا قرار داشته و نامه نگاری رهبران حزب مشارکت و موتلفه بايکديگر، مدتهاست که درهمين رابطه برقرار شده است. اما درماجرای اخير همه بروشنی مشاهده کردند که مؤتلفه درواقع سازمانده و آتش بياراصلی معرکه است. سخنان عسکراولادی و ديگر سران اين جريان بخوبی واقعيت فوق را باثبات رساند. البته اين واقعيت دارد که درسلسه مراتب اقتداررژيم، تاريک انديش ترين و مرتعجع ترين لايه کاست روحانيت، امروز بيش ازهرزمان ديگری نقش آقرين تر شده اند. اما اين نيز واقعيت دارد که هدف و استراتژی معينی- قبضه کامل قدرت و تاسيس خلافت خالص اسلامی باتوسل به ارعاب و سرکوب- اين هردو طيف را بهم متصل ميکند. و اين درست آن واقعيتی است که اصلاح طلبان از طرح سرراست آن ابا دارند. آنها تلاش ميکنند که تمامی اين بحران را دست ساز بخش اقليت و خودسر لانه کردن درجناح حاکم معرفی کنند و تا آنجا که ميتوانند مردم را به اميد اصلاح درنظام معطل نگه دارند.

اما واقعيت آنست که جمهوی اسلامی در چنبره يک بحران مرکب و سه وجهی يعنی بحران درون حکومتی، بحران عدم مشروعيت وبحران ناشی از فشارهای بين المللی احاطه شده است. فرافکنی و بحران سازی هيچ نيست مگر برای گريز از بحران موجوديتی که از بحران سه وجهی فوق منشا گرفته است. اين بحران جزبا حلع يد جمهوری اسلامی بدست مردم وبرای حاکميت مردم، راه برون رفتی ندارد.

۱۵ ژانويه ۲۰۰۳