گفت وگوی شهروند با عليرضا جباری سه روز قبل از دستگيری :
"خواسته
های يک جامعه را نميتوان «تصفيه» کرد"
خسرو شميرانی
شهروند چاپ کانادا
------------------------------------------------------------------
عليرضا جباری مترجم پرکار، همکار نشريه
توقيف شده «آدينه» و عضو کانون نويسندگان ايران در اولين ساعات روز شنبه ۲۸ دسامبر
دستگير شد.
او سه روز قبل از دستگيری گفت وگويی با
ما داشت که در همين شماره شهروند به چاپ رسيده است.
از آنجايی که عليرضا جباری روشنفکری
مستقل از جناح های حکومتی بوده و قاعدتا به کلی«غيرخودی» محسوب ميشود با تاکيد از
او پرسيدم آيا صراحت کلام او سبب پيامدهای ناگوار برايش نخواهد شد، وی در پاسخ
گفت: به هر حال به دنبال ما خواهند آمد پس بهتر است گفتنی ها را بگوييم. به فاصله
سه روز يعنی حتی قبل از انتشار متن گفت وگو، مأموران امنيتی با دستگيری وی صحت
گفتارش را تاييد کردند.
همسر او خانم پروانه جباری در مورد
دستگيری وی ميگويد: روز شنبه ۲۸ دسامبر مقابل منزل مشغول خارج کردن وسائلی از داخل
ماشين بودم که فرد مشکوکی نزديک شده و گفت که نامه ای از فلان دانشگاه برای آقای
عليرضا جباری دارد. به وی گفتم که همسرم در خانه نيست و بايد در محل کارش باشد. به
درون خانه رفتم و با محل کار همسرم تماس گرفتم. همکارانش گفتند که چند نفر بيرون
از اداره با وی مشغول گفت وگو هستند. از آنجا که اين تصور پديد آمده بود که ظاهرا
مسأله مهمی نيست و احتمالا حتی دقايقی بعد به سر کار خود باز خواهد گشت من نيز
خانه را ترک کردم و به دنبال کار خود رفتم.
مادر سالخورده پروانه جباری توضيح
ميدهد که حوالی ساعت ۱۰ صبح سه مأمور با لباس شخصی عليرضا را به خانه آوردند، به
اتاق او رفته آنجا را به هم ريختند و کتابها و دست نوشته های وی را برداشتند. بعد
به اتاق نوه ام آذرنگ (دختر ۱۷ ساله عليرضا جباری) رفته و از اتاق وی نيز کامپيوتر
و وسائل ديگری برداشتند.
از آنها پرسيدم که دامادم را کجا
ميبريد گفتند به دادسرا(؟!) سئوال کردم پس چرا وسائل نوه ام را ميبريد گفتند که دو
روز ديگر باز ميگردانيم.
او ادامه ميدهد: برخوردشان با من بد
نبود حتی به علی که سابقه ناراحتی قلبی دارد، اجازه دادند که داروهايش را بردارد.
اما گفت وگويی با مهرآهنگ ۱۶ ساله(دختر ديگر عليرضا جباری) داشتند که تاثير خوبی
روی او نداشت. آنها حدودا ساعت ۱۲ ظهر خانه را ترک کرده و دامادم را نيز با خود
بردند.
مهرآهنگ جباری ناراحت و نگران وضعيت
پدرش است اما ميداند که شايد با توضيح اتفاقی که افتاده بتواند به آزادی وی کمک
کند. او ميگويد: نزديک ساعت ۱۰ صبح سه نفر که لباس شخصی به تن داشتند و يکی از
آنها ۴۵۴۰ ساله و آن دو نفر ديگر ۳۰۲۵ ساله به نظر ميرسيدند همراه پدرم به خانه
آمدند اتاق او را به هم ريخته و بعضی دست نوشته ها و کتاب های وی را برداشتند. از
اتاق خواهرم نيز چندين وسيله از جمله کامپيوترش را برداشتند. آنها موقع خروج کاغذی
به من نشان دادند که آن را امضاء کنم من هم امضاء کردم. از او ميپرسم ميدانی روی
کاغذ چه بود؟ ميگويد خيلی سريع بود آن را به من نشان دادند و خواستند که من آن را
امضاء کنم و من چون هول شده بودم نتوانستم آن را بخوانم.
از گفت وگويش با مأموران امنيتی
ميپرسم؛ ناراحت ميشود اما ادامه ميدهد: يکی از آنها گفت که ميدانی دائی تو چه کاره
است؟ گفتم: نه! گفت که کار او اينست که تا ما تکان ميخوريم در روزنامه ها بنويسد
که ما شکنجه ميکنيم.
خانم پروانه جباری که خود کارمند
بازنشسته ارتش است ميگويد: امروز(چهارشنبه اول ژانويه) ساعت ۱۰:۳۰ قبل از ظهر به
اداره اماکن مراجعه کردم. با چندين نفر از جمله فردی به نام فريدونی صحبت کردم. به
آنها توضيح دادم که من خودم از اولين زنانی بودم که در روزهای آغاز جنگ به خواست
خود و در هماهنگی با محل کارم عازم جبهه شدم و هفته ها به عنوان نيروی امداد
داوطلب در خط مقدم بودم. از آنها جويای وضعيت و محل نگاهداری همسرم شدم گفتند:
نميدانند کجاست. ولی ظاهرا پليس ۱۱۰(کلانتری) او را دستگير کرده است و آنها ترتيبی
خواهند داد که طی دو روز آينده با خانه تماس تلفنی بگيرد و شايد حتی قرار ملاقاتی
ترتيب بدهند. از پروانه جباری ميپرسم که آيا به کلانتری مراجعه کرده است؟ ميگويد
به محلات گوناگون رفته ام و کلانتری محل اولين جايی بود که سر زدم اما آنها به کلی
ابراز بی اطلاعی کردند.
عليرضا جباری در نيمه بهمن ۱۳۲۳ در
شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايی و عاليه را در همانجا طی کرده و از دانشگاه
شيراز(پهلوی سابق) در رشته اقتصاد ليسانس گرفت. طی سی سال کار ترجمه، ده ها اثر
ارزشمند را به فارسی بازگردانده است. او از دوازده سال پيش تاکنون به شغل
ويراستاری در «مرکز نشر دانشگاهی» مشغول است. وی همچنين ويراستاری يک مجله تخصصی
چاپ تهران را نيز به عهده دارد. او خود درباره کارش ميگويد:« از زبان انگليسی در
رشته های ادبيات، مديريت، فلسفه، سياست و اقتصاد و جامعه شناسی ترجمه ميکنم. تابه
حال بيش از ۳۵۳۴ اثر ترجمه کرده ام که بخشی از آنها به دليل عدم کسب مجوز چاپ نشد
و بخش ديگری نيز تحت شرايط وقت قبل از چاپ خمير شد. در مجموع حدودا ۸۲۷ اثر چاپ
شده دارم».
از جمله ترجمه های وی مجموعه داستان
هايی از تولستوی است که او آن را«تمشک» نام گذارده است.«آبی ترين چشم» اثر تونی
موريسون، «اوالونا» اثر ايزابل آلنده و «زنان و رمان» نوشته رزالين مايس از ديگر
ترجمه های وی هستند.
مدتی پيش در گفت وگويی که با شهلا
لاهيجی ناشر فارسی«زنان و رمان» داشتم، وی اظهار داشت: طی ماه ها ده ها بار برای
اخذ مجوز چاپ« زنان و رمان» به اداره مربوطه مراجعه کردم. پس از سختی فراوان به
دريافت مجوز چاپ نائل شدم و مدت کوتاهی پس از انتشار آن شنيدم که اين کتاب به
عنوان کتاب برگزيده ماه معرفی شده است. در اين لحظه بود که ميخواستم از خشم فرياد
بزنم.
عليرضا جباری مدتی نيز با نشريه توقيف
شده«آدينه» همکاری داشت. بعضی از مقالات وی در رابطه با بحث های مطرح در جامعه
امروز ايران در «شهروند» نيز به چاپ رسيده اند.
خ. ش
---------------------------------------
*طبق
اخبار رسيده اخيرا زمزمه های موجود درباره کودتا و يا شبه کودتا در ايران ظاهرا به
اخبار صريحی درباره طرح های مشخص کودتای قريب الوقوع تبديل شده اند آيا در اين
رابطه اطلاعی داريد؟
آنچه اکنون ديگر عيان است عناصر افراطی جناح راست
حتی قبل از انتخابات خرداد ۷۶ يک ليست شامل ۴۰۰۰ نام تهيه کرده بودند و قرار بود
که در صورت پيروزی ناطق نوری در انتخابات آنها را دستگير کرده و برخوردی را که
جناح افراطی لازم ميداند با آنها انجام دهند. همانطور که ميدانيم نتيجه انتخابات
بر وفق مراد آنها نبود و سيدمحمد خاتمی برنده آن انتخابات شد. در مدتی که از اين
جريان گذشته است توطئه ها و بحران هايی عليه دولت خاتمی به وجود آورده شد، به طوری
که محمد خاتمی خود در انتخابات ۸۰ گفت که دولت وی هر ۹ روز با يک بحران روبه رو
بوده است. توقيف روزنامه ها و نشريات جناح چپ، دستگيری های وابستگان به جناح چپ،
حمله به دانشجويان و نيروهای ملی مذهبی بخشی از اين بحران ها بودند.
*درباره
نيروهای مولد اين بحران ها چه ميتوانيد بگوييد؟
اين بحران ها هم اکنون به طور عمده از طرف عناصر
مشخص وابسته به قوه قضاييه، صدا و سيما، بعضی از عناصر سپاه از جمله فرمانده سپاه
و همچنين فرمانده بسيج، يکی از وابستگان بيت رهبری يعنی آقای(اصغر) ميرحجازی طراحی
و پيگيری ميشوند. هم اکنون افرادی از رهبری جمعيت موتلفه همراه با افراد نامبرده
در چهارچوب يک تشکيلات تلاش ميکنند که اين بحران ها را به سرانجام برسانند. آن
گونه که از يکی از صاحب منصبان اصلاح طلب شنيده شده است تاييد حکم هاشم آقاجری
قرار است آغازی برای به فرجام رساندن اين بحران ها باشد.
ظاهرا «اعترافات» متهمين پرونده نظرسنجی نيز در
اين چهارچوب قابل توضيح است. يا بهتر بگويم برای آنها قابل استفاده است.
*منظور
شما از رابطه اين اعترافات با برنامه های تشکيلات نامبرده چيست؟
ميخواهم بگويم که رهبری نيروهای بحران در تلاش است
تا از «اعترافات» متهمين پرونده نظرسنجی در راستای برنامه های خود استفاده کند.
حال گفته های اين متهمين ناشی از فشارهای وارده در محل بازداشت يعنی فشار فيزيکی و
يا روانی، تهديد و يا تطميع به مفهوم تخفيف در مجازات يا به هر صورت ديگر بوده باشد
برای پيشبرد برنامه های نهايی آنها مورد استفاده قرار ميگيرد.
سخنان هفته گذشته حسين شريعتمداری نيز در اين
راستا قابل توضيح است. همان طور که ميدانيد او هفته گذشته طی سخنانی (نقل به معنی)
گفت: نيروهای نفاق جديد بايد از صحنه سياسی ايران حذف شوند. همچنين شنيده ها حاکی
از آن هستند که رهبری بحران خود را به حذف جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب
محدود نميسازد و اين تصفيه شامل تمام اصلاح طلبانی که در صحنه سياسی ايران حضور
فعال داشته اند خواهد شد. خلاصه اينکه تصفيه ای بسيار گسترده در سطح ايران در
برنامه آنها قرار گرفته است.
*آيا
منظور شما از رهبری نيروهای بحران همان کميته ۹ نفره است؟
بله! در حقيقت من از همان کميته صحبت ميکنم که
شامل بخش هايی از حجتيه، جمعيت موتلفه و کلا افراطی ترين جناح های راستگرايان
ميباشد!
*اخيرا
آقای لاريجانی وجود چنين تشکيلاتی را تکذيب کرد با اين وجود شما ميگوييد که اين
کميته وجود دارد؟
بله! من معتقدم عموما آنچه به صراحت از سوی اين
آقايان تکذيب ميشود بيشتر به حقيقت نزديک است تا آنچه آنها از کنارش ميگذرند.
*از
طرفی شما ميگوييد که تاييد حکم اعدام هاشم آقاجری قرار است آغاز اجرای پروژه کودتا
باشد و از سوی ديگر پرونده نظرسنجی را مطرح ميکنيد. شما چگونه بين اين دو ارتباط
برقرار ميکنيد؟
شنيده ها حاکی از آن است که آغاز پروژه تاييد حکم
مذکور خواهد بود. اما احتمالا اين حرکت وجوه مختلفی دارد که يکی از آنها همين
پرونده «نظرسنجی ست».
*با
توجه به شرايط موجود شانس موفقيت چنين پروژه ای را چگونه ميبينيد؟
به عقيده من از آنجا که جنبش اصلاحات برخاسته از
بطن جامعه است و خواسته های يک جامعه را نميتوان بدينگونه«تصفيه» کرد، من فکر
ميکنم عملی شدن اين پروژه ميتواند به اعاده حيثيت از اصلاح طلبان حکومتی بيانجامد
که بخشا به دليل کوتاهی ها و عقب نشينی ها جايگاه و پشتوانه خود را در جامعه از
دست داده اند. و همچنين سبب شود که بخش های وسيعی از جامعه در مقابل جناح راست و
پشت جناح چپ قرار بگيرد. اين مسأله سبب خواهد شد که تعارضی جدی تر در جامعه شکل
بگيرد. در مجموع اينگونه حرکت های جناح افراطی به نفع نيروهای راست تمام نخواهد شد
و به نوعی آغاز پايان جناح راست خواهد بود.
*از
اين که وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد متشکريم.
اين گفت وگوی تلفنی به تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۲ انجام
شده است.
|