معرفی کتاب
«ازاسلام انقلابی تا گولاگ»
خسرو شاکری( زند)،
قادر تميمی
کتاب
«ازاسلام انقلابی تا گولاگ»، آخرين کار پژوهشی خسرو شاکری( زند)، از انتشارات
پادزهر در ۱۱۸ صفحه منتشرشد. خسرو شاکری که تاکنون تحقيقات و پژوهش های فراوانی در
بارهء جنبش کارگری و کمونيستی ايران انجام داده، در اين کتاب به معرفی ۴ شاعر
سياسی و کمونيست ايرانی در سدهء بيستم می پردازد.از ميان اين چهار تن،« تنها
لاهوتی به مرگ طبيعی مرد و آن سه تن ديگر که بيشتر در کار سياسی فعال بودند، در
تصفيه های استالينی از ميان برداشته شدند.». خسرو شاکری، از معرفی ابوالقاسم
لاهوتی بدليل اينکه تا حدودی شناخته شده است، در اين کتاب اجتناب می کند. زيرا
اميدوار است در آينده زندگينامه مفصل او را با رفع تحريفات رسمی و غير رسمی در
کتاب « تاريخ حزب کمونيست ايران» منتشر کند. و از ميان اسناد و منابع پراکندهء
ايرانی و خارجی به معرفی ابوالقاسم سجادی( ذره)، عبدالحسين حسابی و لادبن
اسفندياری (برادر کوچک نيما يوشيج) می پردازد. برای آشنائی بيشتر با اين کتاب
اشاره ای مختصر خواهيم کرد به معرفی اين شعرا و ذکر پاره ای از اشعار آنها. از
ابوالقاسم لاهوتی ۵ شعر در اين دفتر آمده است. يکی از آنها چنين است.چاپ شده در
نشريه نصيحت، شماره۹، ۴ تيرماه ۱۳۰۴.
تا
دانش و دين آلت جبارانند
اين
کارگران بندهء پيکار
از
لوث بدی نمی شود دنيا پاک
تا
حاکم خلق خان و سردار اقد
ای
کارگر! ای خاک تو از زر بهتر
صد
ره عرقت ز مشک عنبر بهتر
ای
آبلهء دست تو در ديدهء من
صد
بار ز ياقوت و ز گوهر بهتر
شه
در هوس عشرت با سيم بران
خان
گرم به قتل و غارت رنجبران
زاهد
پی تسهيم خيال دگران
ما
هشته به کف سر به ره کارگران
سرمايه
اگر به دست اشخاص نبود
شغل
و زر و سيم نزد او خاص نبود
بسيار
کسا دعوی مسلک کردند
چون
تجربه شد ز اهل اخلاص نبود
ابوالقاسم سجادی (ذره)
به سال ۱۸۹۸ در تهران متولد شد و در ۲۲ سالگی در
نهضت جنگل شرکت کرد. پس از اعلام جمهوری توسط ميرزا کوچک خان به جرگه انقلابيون
رشت پيوست و در جريان اختلاف بين کوچک خان و احسان الله خان، جانب دومی را گرفت.
پس از شکست نهضت جنگل به شوروی مهاجرت کرد. و پس از گذراندن دوره دو ساله آموزش
فشرده کمونيستی در دانشکده کمونيستی زحمتکشان شرق به حزب کمونيست ايران پيوست. او
از نزديکان آويتس سلطان زاده بود که طی تصفيه های استالينی از ميان برداشته شد. از
ابوالقاسم سجادی ۷ شعر در اين کتاب به چاپ رسيده است. و يک شعر با امضای «کارگر»
که شاکری حدس می زند که ازآن او باشد. او از نام مستعار «جوجی» نيز استفاده می
کرده است. بخشی از شعر« زبان حال فقرا» در نشريه گل زرد، شماره يکم، ۱۷خرداد ۱۲۹۷.
ما
طفلکان گريان از گشنگی بمرديم
با
حالت پريشان از گشنگی بمرديم
در
گوشهء شبستان از گشنگی بمرديم
لاتيم
و لوت و عريان از گشنگی بمرديم
در
دوش ما عبا نيست در کول ما قبا نيست
از
گشنگی و لاتی اوقات ما بجا نيست
هرگز
کسی به مثل ما زار و بينوا نيست
يا
رب در اين زمانه کس به فکر حال ما نيست
از
سنگلجم گرفته تا پای آب منگول
خلق
خدا تمامی چاقند و سفت و شنگول
ليکن
ز بينوائی ما گشنگان بی پول
گشتيم
خشک و لاغر يکسر مثل مقتول
عبدالحسن حسابی (بينا)
در سال ۱۸۹۵ در تفرش به دنيا آمد. تحصيلات خود را
در مدرسه علوم سياسی تهران به پايان رساند. در تظاهرات دانشجوئی بر ضد قرداد وثوق-
کرزن و اعتصاب کارگران تراموای تهران، درسال ۱۹۱۹ شرکت کرد که درنتيجه آن توقيف و
زندانی شد. در نهضت جنگل، جانب احسان الله خان را گرفت.و سردبير روزنامه ارگان
انقلابيون بود.پس از سقوط حکومت انقلابی در گيلان به شوروی مهاجرت کرد. در ۱۹۲۴
برای کار سياسی به ايران بازگشت و به عضويت حزب کمونيست ايران درآمد.در ۱۹۲۵ توسط
پليس سياسی رضاخان دستگير و زندانی شد. در۱۹۲۷ در کنگرهدوم حزب کمونيست شرکت جست و
به عضويت کميته مرکزی در آمد. پس از بازگشت مجدد به شوروی در سال ۱۹۲۸، به عضويت
حزب کمونيست شوروی نيز درآمد. طی ماموريتی به ايران، در اصفهان مستقر شد و نقش
مهمی در ايجاد اتحاديه کارگری کارخانه نساجی وطن که به اعتصاب ۱۳۱۰ منجر شد، ايفا
کرد. چندين بار طی سالهای ۱۳۱۰-۱۳۱۱ با تقی ارانی ملاقات کرد. پس يکسال زندگی مخفی
در تهران در ۱۹۳۲ مجددا به اتحاد شوروی پناه برد. به احتمال قوی در اوايل تابستان
۱۹۴۲ به قتل رسيد.
از عبدالحسين حسابی ۶ شعر در اين کتاب بچاپ رسيده
است. بخشی از شعر « من چه کنم» که در گل زرد، شماره۸، دهم آذرماه۱۲۹۸ بچاپ رسيده
است.
بهر
کجا نشستيم دسته دسته شديم
بهر
طرف که پريديم پر شکسته شديم
به
پيش اجنبيان خوار و شکسته شديم
ز
بسکه چانهء بيجا زديم خسته شديم
هزار
مرتبه گفتم ز اتحاد و وفاق
توان
رسيد به هند و گرفت شام و عراق
تو
پند من نشنيدی دم زدی ز نفاق
شدی
بريختن خون بی کسان مشتاق
بخشی ديگر از شعر « ترقی نسوان» که در گل زرد،
شماره ۱۱، ۲۴ دی ۱۲۹۸ بچاپ رسيده است.
اگر
خواهی جهيزی بهر دختر
ز
علم و دانش او را کن توانگر
بجای
گوشوار و حلقهء زر
برای
او بخر ديوان و دفتر
زنان
را دل بود نازک چو شيشه
ندارد
شيشه هرگز تاب تيشه
مکن
خشم و تغير را تو پيشه
سخن
آهسته گو با زن تو هميشه
تو
با مادر هميشه مهربان باش
برای
خواهرت آرام جان باش
زنت
را محرم راز نهان باش
برای
دخترت شيرين زبان باش
(رضا) لادبن اسفندياری
برادر کوچک نيما يوشيج است که در حدود سال های
۱۸۹۹- ۱۸۹۸ متولد شد. تحصيلاتش را بهمراه برادر بزرگش در تهران در مدرسه سن لوئی( St.Louis) به پايان رساند. بعدها به نهضت جنگل پيوست و از همکاران احسان
الله خان شد. پس از مهاجرت به شوروی در دانشکده کمونيستی زحمتکشان شرق دوره ديد.
بين نيما و لادبن مکاتبات فراوانی وجود داشته که دراين کتاب آمده اند. لادبن در
تهران با دکتر تقی ارانی ملاقات کرد. قبل از اين ديدار، تقی ارانی کتاب« علل عمومی
بحران اقتصاد دنيا» تأليف لادبن را توسط حسابی بدست آورده بود. احتمالا لادبن نيز
در سال ۱۹۳۱، مشمول تصفيه های استالينی شده است. از لادين رباعياتی فراوان در اين
کتاب چاپ شده است.
ای
کارگران اسير اعيان نشويد!
فرمانبر
شيخ و تاجر و خان نشويد!
از
رنج شما برند آنان روزی
روزی
ده اين مفتخوران، هان نشويد!
در
مسلک اجتماع بيکاری نيست
آقائی
و سروری و سالاری نيست
از
کردهء خويش آنچه را داری هست
وز
زحمت غير هرچه را داری نيست
اين
مجتهدين که سرور دين هستند
هر
يک به هزار ملعنت پا بستند
در
بردن هستی فقيران دلشاد
وز
خوردن خون بينوايان مستند
بايد
که زنان چو مرد آزاد شوند
ز
آزادی خويش خرم و شاد شوند
فارغ
ز خيال نام و ننگ و غفلت
آزاد
ز قيد جهل و بيداد شوند
گر
مردی ز ما زنی دارد دوست
کاری
است نکو و عيبش ننکوست
اما
ز چه روی چون زنی مردی خواست
در
چشم جهان پليد و بد سيرت اوست؟
اين کتاب را می توان در کتاب فروشی های ايرانی در
اروپا و آمريکا خريداری کرد.
|