چهار شنبه بهمن ۱۳۸۱ - ۱۹ فوريه ۲۰۰۳

درس​هايی برای اهل سياست

اگر خواهان کاهش رنج و فشار بر دوستان متهم شده و در بندمان هستيم بايستی «اعمال قدرت و اظهار قدرت» بنمائيم. چون با قدرت عريان مواجهيم بايد به ياد داشته باشيم که «فقط قدرت، قدرت را مهار می ​کند»

 

عليرضا علوی ​تبار

سايت امروز

جنجالی که تحت عنوان پرونده نظرسنجی​ها برپا شد، وقايعی که در جريان محاکمه متهمين اتفاق افتاد و حکمی که در نهايت عليه متهمين مظلوم آن صادر شد مجموعا به عنوان يکی از صحنه​های تلخ در تاريخ معاصر ايران ثبت خواهد شد. هنر سياست ورزان پيشرو اين نيست که تنها بر ضربه​ای که به منابع ملی خورد و ستمی که بر شهروندان گرانقدر اين کشور رفت، افسوس خورند. آنها بايد از همين وقايع تلخ دستمايه​ای بسازند برای ساختن آينده. اين شعار سياست ورزان پيشرو است که «ضربه​ای که ما را نکشد، قوی​ترمان خواهد کرد». در دل اين واقعه تلخ درس​های بسياری برای اهل سياست در ايران وجود دارد. به بخشی از آنها اشاره می​کنم به اين اميد که ديگران بخش​های ديگری از آن را باز گويند.

۱-​در ايران امروز هر کس وارد عرصه سياست می​شود، بايد بداند که برايش پرونده​ای تشکيل می​شود! هر اقدامی، هر سخنی و هر رابطه​ای ممکن است به عنوان برگی بر اين پرونده افزوده گردد! از اينرو هر اهل سياستی بايستی خود را آماده کند تا از هر اقدام و هر سخن خويش در محکمه​ای دفاع کند. موفقيت در اينکار زمانی ممکن است که در تطبيق دادن اقدام​ها و سخن​هايمان با معيارهايی که قابل قبول و دفاع می​دانيم تا حدی وسواس بخرج دهيم! اين وسواس - که مقداری از آن ضروری می​نمايد - ممکن است ما را به پرتگاهی هولناک بياندازد! به اين ترتيب که ممکن است به تدريج ما وسوسه شويم تا قواعد بازی تعيين شده توسط اقتدارگرايان را بپذيريم و در ارزيابی اقدامات خويش معيارهای آنها را اصل قرار دهيم. اگر چنين اتفاقی بيافتد، نتيجه بازی هر چه باشد ما بازنده آنيم. به طور مثال در نگاه اقتدارگرايان هر منتقد و مخالفی، برانداز است. از اينرو هر گونه ارتباط و گفت​وگو با منتقدين، زمينه​سازی توطئه مشترک تلقی شده و جرم محسوب می​شود. اگر ما اين معيار را بپذيريم خود را از ارتباط با ساير هموطنانی که در نيک​خواهی بسياری از آنها نبايد شک کرد، محروم ساخته​ايم. ما به هيچ وجه نبايد بازی در چارچوب قواعد آنها و ارزيابی با معيارهای آنها را بپذيريم. آنچه ما ملزم به رعايت آنيم، معيارها و قواعد عامی است که در ميان همه ميهن دوستان و طرفداران مردم​سالاری مورد پذيرش است. وظيفه ما اين است که اين قواعد و معيارها را هر چه روشن​تر و صحيح​تر بيان کنيم و ابعاد آن را بشکافيم و در جريان عمل سياسی خود به آنها پايبند باشيم. البته حرکت برپايه اين معيارها ما را از خطر محکوميت نخواهد رهاند، اما متضمن پيروزی بلند​مدت ما خواهد بود. نيروی سياسی بی​اصول، در بلندمدت جايی در ميان مردم نخواهد داشت. اين البته هشداری به آنها که به سياست به عنوان سکويی برای پرش نگاه می​کنند نيز هست. سياست​ورزی در ايران تنها پست و موقعيت به ارمغان نمی​آورد، ممکن است نتيجه آن سلول انفرادی بهداشتی!! باشد.

۲-​جريانی که طراح و مجری مجموعه جنجال​هايی است که حاصل هر يک از آنها حذف تعدادی از اصلاح​طلبان طرفدار مردم​سالاری از صحنه سياست است، نه ارزش​های دينی را نمايندگی می​کند و نه قوانين موضوعه را. اين جريان نماينده «زور عريان» است. از اين رو رابطه ميان ما و اين جريان را نه «شرع» تعيين می​کند و نه «قانون». اين توازن قدرت است که نوع برخورد آنها و نسبتشان با ما را مشخص می​نمايد. درک و پذيرش اين واقعيت چند پيامد مشخص دارد. اولين پيامد آن اين است که نبايد در جريان جنجال​هايشان انتظار مراعات موازين شرعی و قانونی را از آنها داشت. هم متهمين و هم دوستانشان بايستی کاملا آماده شنيدن تهمت​های عجيب و غريب، دروغ​های بين، پاپوش​دوزی و شهادت​های دروغين و تهديد خانواده​ها و وارد کردن فشار بر دوستان و آشنايان باشند. آنها به راحتی می​توانند از قول دوستان ما دروغ بسازند، در ميان لوازم متعلق به ما اسنادی را جاسازی کنند، کسانی را وا دارند تا از روابط نامشروع خود با ما سخن بگويند و ... مهم اين است که مردم کم و بيش اطمينان خود را به اينگونه پرونده​سازی​ها از دست داده​اند و خدا و آخرتی هم در عالم وجود دارد.

دومين پيامد اين واقعيت اين است که اگر خواهان کاهش رنج و فشار بر دوستان متهم شده و در بندمان هستيم بايستی «اعمال قدرت و اظهار قدرت» بنمائيم. چون با قدرت عريان مواجهيم بايد به ياد داشته باشيم که «فقط قدرت، قدرت را مهار می​کند». اصلاح​طلبان درون حاکميت بايستی از تمامی امکانات قانونی خويش برای مقابله با روند حذف و سرکوب بی​سر و صدا و تدريجی بهره​بگيرند و به هيچ وجه به دام اين خطا که با جريانی قانونی و مشروع مواجه​اند، نيفتند.

۳- تا زمانی که قوه قضائيه استقلال ندارد و به عنوان بازوی يک جناح سياسی عمل می​کند، تا زمانی که نيرو​های امنيتی همراه با قوه قضائيه تحت نظارت​های مردم​سالارانه قرار ندارند، برقراری هر نوع رابطه مبتنی بر اعتماد متقابل با قضات پرونده​های سياسی و بازجوهای آنها خطايی آشکار است. متهمين پرونده​های سياسی بايد توجه داشته باشند که تصميم​گيری در مورد آنها نه توسط قاضی گرفته می​شود و نه توسط بازجوها. بنابراين اين تصور که می​توان با همراهی و همکاری با آنها بدبينی​ها را از ميان برد و با ايجاد فضای اعتماد متقابل به حل مشکلات کمک کرد، تصوری است خطا. تجربه​های مکرر سال​های اخير اين فرضيه را کاملا ابطال کرده است. فرآيند طرح و بررسی پرونده​های سياسی در سال​های اخير نشان می​دهد که اينکار با طراحی قبلی و با نيت دستيابی به اهداف چندگانه صورت می​پذيرد. خلق خوش يا برخورد مناسب نبايد ما را دچار اين توهم کند که می​توانيم آنها را از تلاش برای دستيابی به اهدافشان - اهدافی که در هر دستگيری و محاکمه​ای دنبال می​کند - باز داريم.

۴-​در جريان محاکمه​های سياسی علنی بدترين گزينه ممکن دفاع نکردن از خويش است. متهمين پرونده​های سياسی بايد در مورد اتهام​ها و محاکمه خود تصميم​گيری کنند. در محاکمه​های غيرعلنی سياسی دفاع نکردن گزينه کم هزينه​تری است. البته می​توان برای ثبت در تاريخ يا برای اطلاع قاضی شعبه تجديد نظر - که ممکن است از ميان قضات پايبند به اصول قضايی باشد - دفاع مکتوبی را نوشت و برای آگاهی مردم نيز به انتشار آن اقدام کرد. اما دفاع شفاهی کم و بيش بی​تاثير است. اما در محاکمه​های علنی متهم پرونده سياسی حتما بايد از خويش دفاع کند. دفاع حقوقی در مواردی که اتهام سبک است و احتمال محکوميت سنگين و طولانی کم است و احتياجی به مقابله احساس نمی​شود، مفيد​تر خواهد بود. اما در مورد متهمان سياسی که احتمال محکوميت سنگين را می​دهند و دستگيری آنها نوعی تهاجم سياسی به کليت جنبش اصلاح​طلبی و مردم​سالاری محسوب می​شود، دفاع حقوقی بايستی در کنار دفاع سياسی صورت پذيرد. در چنين مواردی بهتر است دفاع حقوقی توسط وکيل و دفاع سياسی توسط خود متهم صورت گيرد. به هر حال اگر چه ممکن است در موثر بودن دفاع​ها شک داشته باشيم، اما به هيچ وجه نبايد حملات و حرمت​شکنی​هايی را که به بهانه دادگاه صورت می​گيرد بی​پاسخ بگذاريم.

ما در شرايطی قرار داريم که در آن نجابت اخلاقی و فروتنی در عرصه سياست به ترس و عقب​نشينی تعبير می​شود و تنها فايده آن سنگين​تر شدن بار ما و جلوتر آمدن رقيب است.

بيشتر از اين طول دادن بحث جايز نيست. آرزو می​کردم ايکاش هيچگاه به مرور کردن چنين تجربه​هايی مجبور نمی​شدم.