=پنجشنبه ۲۴ بهمن۱۳۸۱ -۱۳ فوريه ۲۰۰۳

 

پر سو باد چشمانم !

 

محمد ايل بيگی

 

 

بهار زا بينم

- وقتی که باران از سقف اتاق

بر صورتم می چکدو

هيچ گلی غنچه نمی کند ؟

خوزشيد را بينم

وقتی که در يک ونيم در يک و نيم درحبسم و

بجز سياهی " حبس سفيد " نمی بينم ؟

خوبان رابينم

وقتی که بدان

عزيزانم را به مسلخ می برند و

هزاره ها شادمانی می کنند ؟

خوبان را بينم

وقتی که ديروز از بدترين بدان بودندو

امروز مارا واميدارند که بکوئيم " که خوبندوخوبندوخوب " ؟!

دور ناخوشايند در خود گشتن و

از اين پيش خوانده ها را دوباره خواندن ؟!

کور باد چشمان نا سويم

تا

نبينم پيشينيان و امروزيان را

- هرگز !

پرسوباد چشمان ناسويم

تا

بينم جهانی که پر...که پر...که پر

- از همه چيز .

۱۸ بهمن ۸۱