دو شنبه ۲۱ بهمن۱۳۸۱ -۱۰ فوريه ۲۰۰۳

استراتژی اصلاح طلبان آذربايجان

پيمان پاکمهر- روزنامه نگار در تبريز

Pakmehr۸۸@hotmail.com

 

طی چند سال اخير واژه اصلاحات وارد ادبيات سياسی کشور شده و با گذر زمان مصاديق و مفاهيمش دايم در بوتۀ نقد و بررسی قرار گرفته است.

اصلاحات استراتژی جديدی است که گاه بر صف حرکتهای سياسی برای حفظ يا کسب قدرت پيوسته است و گاه از سويی ديگر بکارگيری اصطلاحات به عنوان استراتژی سياسی توسط حکومت را به معنی پذيرش ضرورت بازنگری به منظور ترميم و بهبود سيستم​ بوده و يا به کارگيری آن توسط نيروهای مخالف نظام سياسی، به معنی قبول کليت نظام سياسی مستقر نبوده است.

از طرفی ديگر چنانچه استراتژی اصلاحات در حوزه​های حاکمان و رقبا باشد بروسعت آن افزوده می​شود و فضا برای توسعه سياسی و فرهنگ بازتر خواهد بود.

در غير اين صورت چنانچه اصلاحات فقط در محوريت و مرکزيت انديشه​های سياسی حاکمان گسترش يابد در نهايت منتهی به حرکت​های ستيزه​جويانه گاه تخريبی و انفجاری و غير​عقلانی خواهد شد.

در اين ميان استراتژی اصلاح طلبان آذربايجانی چه در داخل و چه در خارج قدرت دارای جنبه​های متفاوتی بوده که می​تواند جامعه​ای در حال گذر ايران را به سوی جامعه​ای در حال توسعه هدايت کند، کوششی که در ميان همه موانع دارای روند طبيعی است و از مشخصه​های جوامع در حال گذر است.

در اين بين نقش اصلاح​طلبان آذربايجانی در فرآيند «دموکراتيزاسيون» ايران چگونه خواهد بود؟ جامعه​شناسی سياسی اجتماعی ايران نشانگر اين موضوع است که يکی از مشخصه​های حرکت اصلاح​طلبان اين بود که توانست تا حدودی «عقلانيت» را به اين جامعه وارد سازد به طوريکه حرکتهای توده​ای، عوام فريبانه و ساختن شخصيت های کاريزمايی پاسخگوی چنين جامعه​ای نخواهد بود.

در اين سوی کشور و در آذربايجان گرچه همچون ساير شهرها سرنوشت اکثر منازعات سياسی پيشتر در خيابان ها رقم ​خورده و مشخص می​شد، اما در آن سوی رشد عقلانيت و عليرغم تلاش نيروهای انحصار​طلب مجهز منطقه​ای، منازعاتی اين چنينی به سوی مطبوعات، گروهها و تشکل​های سياسی، جنبش​ دانشجويی و روش​های مبارزه پارلمانی کشيده شد به طوريکه نشان دهنده ميزان پايبندی اين بخش از مردم ايران به «توسعه پايدار» می​باشد.

دفاع از حقوق، زبان، فرهنگ و ادبيات و تاريخ اصيل ا ين خطه همراه با استراتژی اصلاح​طلبانه و عقلانی بود که از نقطه​ای نو در روی يک خط شروع می​شد ولی دارای روند تکاملی مستقيمی نبود، چرا که در برخی زمان ها ضمن توقف کوتاه، گاهی با عقب ​نشينی​هايی نيز مواجه بوده و زمانی نيز مارپيچی عمل نموده است.

جالب ​تر اين که در طی پروسه زمانی و باز شدن فضای سياسی و اطلاع ​رساتی نياز به رهبری و تولد شخصيت​های کاريزماتيک منطقه​ای در آذربايجان کمتر می​شود.

البته شايد در شرايط بحرانی و غير​عادی چنين اتفاقی بيافتد ولی چون بحرانها معمولا بسته به شرايط، کوتاه و موقتی هستند چنين افرادی نيز موقتی می​باشند. به طور کلی شخصيت​ها، جريان​ها و روشنفکران اصلاح​طلب به دليل برخورداری از برخی خلقيات مشابه به هم، چون تکثرگرايی، پاسخگو بودن، تحمل مخالف، عملکرد شفاف و رعايت قانون و اصل گفتگو و نيز با پذيرش رأی و نظر آگاهانه مردم و ترجيح منافع ملی همگی آنها را جزء اولويت​های خود می​دانند.

اصلاح​طلبان آذربايجانی در اکثر بافت​های سياسی، اجتماعی و فرهنگی حول ميدان مغناطيسی جمع شده​اند که در فرآيند د موکراتيزه شدن کشور نقش اصلی را بازی می​کنند.

اکنون آذربايجان به لحاظ شرايط تاريخی به عنوان سياسی ​ترين استان کشور است که اکثر فعاليتش برای جامعه​ای باز و رعايت حقوق بشر تلاش می​کنند.

تنوع و تکثر جريانهای سياسی، اجتماعی و فرهنگی در اين بخش از ايران نشاط و شادابی خاص خود را بارها برزو داده و در کنار ساير هموطنان، آذربايجان همواره در طول قرون گذشته در تضاد «آزادی» و «استبداد» بوده است.

در اين مد ت گاه تضادهای مختلفی موضوع اصلی را تحت ​الشعاع قرار داده​اند ولی تضاد آزادی و استبداد يک پديده تنها سياسی نيست که آنرا فقط به طور سياسی تحليل نماييم.

منظور از استبداد، استبداد اجتماعی و فرهنگی است که استبداد سياسی به طور مشخص برآيند چنين استبدادی است. به اين شکل که در تمامی بخش​ها و لايه​های اجتماعی از لايه​های زيرين تا لايه​های بالايی هرم اجتماعی قابل لمس است.

اصلاح​طلبان آذربايجانی با توصل به شيوه​های جديد به «انحصارطلبان انتسابی» می​آموزند که به قوايد بازی تن در دهند.

شعور سياسی بالای مردم و افزايش توزيع اطلاعات به همراه حرکت​های جمعی عقلانی توانسته موتور محرکه اصلاح​طلبانی باشد که دل در گرو منافع ملت دارند.

چنين اصلاح​طلبانی کمتر از نبود آزادی​های اساسی گله​مند بوده​اند بلکه خود برای ايجاد آزدی و بازتر شدن فضا، آستين​ها را بالا زده​اند. همچنين مخالفان اصلاح​طلبان آذربايجانی فايق آيند.

معمولا توجه بيشتر دولت مرکزی به اين منطقه، خود بر ايجاد حساسيت​ بيشتر دامن زده است. چنانچه آمار بودجه​ها و برنامه​های تخصيص يافته برای کنترل سياسی و اجتماعی آذربايجان توسط دستگاههای سياسی و امنيتی در اختيار افکار عمومی قرار گيرد به وضوح می​توان بر تفاوت فاحش حساسيت مأموريت​های سياسی و امنيتی با ساير استانهای کشور پی​ برد، که گاها اين افزايش​ها نتايج معکوسی داشته و تنها «توهم» دوطرفه را قوت بخشيده است، در حاليکه چنين بودجه​هايی می​تواند در بخش​های ضروری ديگری چون تقويت اقتصادی احزاب منطقه​ای به مصرف برسد.

البته چنانچه فعالين سياسی و فرهنگی منطقه خود بر برخی حرکت​های غير شفاف، غير​مدنی و غير​قانونی دامن زنند و بخواهند با حرکت​های زيرزمينی و خيالی حساسيت حکومت را برانگيزند خود در اتلاف انرژی و بودجه ملی کشور سهيم هستند. البته اصلاح​طلبان آذربايجانی که در اکثر سطوح و لايه​های اجتماعی چون جنبش​های دانشجويی، کارگری، روشنفکری، مردمی و ...... نقش تعيين ​کننده​ای دارند هرگز مدعی رويارويی با دولت مرکزی نبودند و بيشتر تلاش نموده​اند تا محصولاتی از جنس دموکراسی، آزادی بيان و انديشه، حقوق بشر و تحمل يکديگر، تساهل و مدارا را بر جامعه سياسی، اجتماعی کشور صادر نمايند.

اين گروه هرگز در اثر فشارهای رايج سياسی دچار دوگانگی شخصيتی و رفتاری نشده و برای خود برد و باختی قايل نبوده​اند چراکه پروسه آزادی از کانال​هايی عبور می​کند که دارای بن​بست نيست و جريانی سيال است که همواره به حرکت خود ادامه خواهد داد و آنهايی که در اين مسير بوده​اند همواره از آن به عنوان «مسيوليت ملی» نام برده​اند.

تلاش اصلاح​طلبان آذربايجانی برای جريانی که علاقمند هستند با هزينه​ کمتر نتيجه​ای بيشتر به دست آوردند بيشتر در قالب ارايه اساسنامه و درخواست تشکيل حزب يا تشکل و نيز مطبوعاتی بوده که نسبت به ساير استانها بيشتر است.

هرچند تعدادی از چنين درخواستها، با کندی بسيار در حال رسيدگی است. به هر حال عدم گرايش به حرکت​های غيرشفاف و محفلی و تلاش برای داشتن «شناسنامه» سياسی و فرهنگی جزء اصلی​ترين گام​های اين جريان است.

خوشبختانه از سوی ديگر نياز حکومت مرکزی به طرح مطالبات شفاف و قانونی آذربايجانی​ها بصورت آرامی بروز می​نمايد. جريانها و افرادی که به حرکت​های عقلانی روی آورده​اند کمتر در معرض حرکت​های غير​عقلانی و گاه دستوری دستگاه هايی قرار گرفته​اند که مسيوليت پيگيری و کنترل به آنها واگذار شده است.

وجود نهادهای مدنی و مطبوعاتی مطمينا به صورت خودکار، نهادها و جريانهای غير​مدنی و غير​شفاف را دچار تحولات ساختاری و سيستمی خواهد نمود. چرا که ديگر فرصتی برای انديشيدن در کانال​های توهم​زا وجود نخواهد داشت، زيرا سياست​های غير​مدنی و غير​قانونی و زيرزمينی برخوردی متناسب بر آنرا در پی خواهد داشت.

ولی اگر تمام مطالبات و خواسته​های اصلاح​طلبان و مردم بصورت شفاف و طی​بيانيه يا جريده​ای به اطلاع افکار عمومی برسد کمتر گروه و فردی از تاريکی فضاهای طرفين حداکثر بهره​برداری منفی را خواهد برد. اکنون تضاد اصلاح ​طلبان آذربايجانی، تضاد دينداری و ضد ​دينداری، با تضاد ارزشها و ضد​ارزشها نيست. کسانی که اين نوع از جريانهای را بر جامعه تحميل می​کنند در واقع آذربايجان را به سوی «درجا زدن» سوق می​دهند. تجربه صد ساله اين چالش نشان می​دهد که همه چيزهای دموکراتيک و عقلانی در جامعه در شرايط آزاد و دموکراتيک ماندگار خواهد بود و رشد خواهد کرد. چنانچه جامعه و افراد دارای محصولات متنوع فکری و سياسی باشند جامعه نيز دموکراتيزه شده و آزاد و با ثبات خواهد بود. چنانچه هر يک از استانهای کشور قادر به صدور نوعی از آزادی و مردم ​سالاری و حقوق بش ر باشند جامعه​ای پر​محصول و توسعه يافته در انتظار ايران خواهد بود که در اين ميان همواره آذربايجان پيشتاز چنين روندی می​باشد.