آزادی منتظری، ديروز و امروز
مهدی خوشحال
۲۴ سال قبل در چنين روزهايی وقتی که هنوز انقلاب
سال ۱۳۵۷ اتفاق نيافتاده بود، آيت الله منتظری، از زندان نظام سلطنت آزاد شد. آن
روز، به روزهای اختناق و ناآگاهی مردم معروف بود. روزهايی که اخبار و اطلاعات، زير
سايه های هراس و سرنيزه، زبان به زبان و سينه به سينه منتقل می شد. بنابراين، آيت
الله منتظری را کسی نمی شناخت. با وجود اين نشناختن، وقتی که منتظری توسط فشار
توده های مردم به رژيم و همراه با موجی از زندانيان سياسی، از زندان رژيم آزاد شد،
با استقبال باورنکردنی و ميليونی از جانب مردم، مردم نجف آباد، اصفهان و روستاهای
اطراف، مواجه شد. آن روز که آيت الله منتظری پس از ۱۳ سال تحمل زندان آزاد شد، در
ميدان شهر نجف آباد، در ميان شور و هيجان انقلابی توده های مذهبی، به سخنرانی عليه
ظلم و ستم پرداخت. پس از آن، مردم انقلابی و به جان آمده، هم چنان به شورش های
خشمگينانه خود عليه نظام سلطنت تا نيل به حقوق از دست رفته شان ادامه دادند. شهر
نجف آباد و اصفهان، جزو اولين شهرهای ايران بود که به کانون اغتشاشات و اعتراضات
عليه نظام وقت تبديل شد. توده هايی که شاخص حرکت و اعتراض خود را آيت الله منتظری
و آرمانش، قرار داده بودند. در اصفهان، اولين حکومت نظامی در راستای سرکوب تظاهرات
مردم برپا شد و سپس، به شهرهای ديگر عصيان زده ايران، هم چون قم، تهران، تبريز و
شهرهای مذهبی ديگر حاکم شد. تحت شرايط حاکميت اختناق و نظامی، موج اعتراضات مردمی
فراگير شد و به سرعت گسترش يافت و به فاصله چند ماه، نظام قدرتمند شاهنشاهی را از
پای درآورد و به انقلاب سال ۱۳۵۷ منجر شد.
پس از ۲۴ سال از آن روز، بازهم در روزهای اخير،
برای بار دوم، آيت الله منتظری، از حبس خانگی آن هم در نظامی که خود در پا گرفتنش
نقش کليدی داشت، آزاد شد. طی اين ۲۴ سال گذشت زمان، ضمن اين که حکومت عوض شد، آيت
الله منتظری عوض نشد و کماکان بر اصول و عقايد مذهبی خود پای می فشارد، ولی شرايط
در بسياری از زمينه های فرهنگی، سياسی، اجتماعی و آرمان های مردم عوض شد. به هزاره
سوم و عصر اينترنت و اطلاعات رسيديم. به عصر آگاهی نسبی توده ها و ورودشان به
ميدان سياسی رسيديم. امروز در ايران، کمتر کسی است که آيت الله منتظری را نشناسد.
از عقايد، اصول و رنجی که از جانب حکومت بر او رفته است، آگاه نباشد. آيت الله
منتظری، از حبس آزاد شد، در شرايطی که مردم هم چنان به تعرضات مختلف خود عليه نظام
جمهوری اسلامی ادامه داده و تا امروز در سايه اين نظام، موفق به دستاوردهای درخوری
که لياقت آن را دارند، نرسيدند. اگر فاصله زمانی، شعور و شناخت مردم را از منتظری
در ارتباط با آزادی وی و استقبال از او بسنجيم، امروز می بايست مردم ايران از آقای
منتظری استقبال انقلابی در مقياس دهها ميليونی به عمل می آوردند. استقبال کردند،
ولی ميليونی نبود. چرا چنين شد يا اين که چنين می شود؟!
آن روز که مردم، مردم انقلابی و هيحان زده در
دنيای ايدئولوژيک و روابط معبود تعبدی حاکم بر جامعه، به دنبال يک روحانی و قهرمان
می رفتند، روحانی ضمن اين که در بسياری از مناسبات مردم با مردم فقير روابط عميقی
داشت، در ميدان آزمايش نبود و در قدرت سياسی سهم نداشت، هم چنين، با وجود داشتن
پتانسيل کهنگی و ويرانگری در عرصه سياسی، پا به ميدان آزمايش نگذاشته بود. اين
چنين بود که يک روحانی، هر چند در زندان و ناشناخته، سريعا به بت و رهبر مردم بدل
می شد. عصری که اگر چه بر اثر ناآگاهی و فضای ارعاب، مردم، دموکراسی و حقوق بشر و
حقوق مدنی خويش را نمی شناختند، ولی، رهبر و انقلاب را می شناختند و برايش سر و
جان فديه می کردند.
زمان که سپری شد، آزمايشگاه تاريخ، آن چنان حکم بی
رحمی عليه روحانيون ميدان سياسی و نظام های ايدئولوژيک، صادر کرد، جای تامل فراوان
دارد. مثال معروفی از جانب مردم فقير و دردمند تحت حاکميت روحانيون است که می
گويد، در نظام قبلی اگر دردی داشتيم، دردمان را به عالم و روحانی باز می گفتيم، حال
که عالم و روحانی را غرق در ظلم و فساد می بينيم، دردمان را به چه کسی باز گوييم!
آيت الله منتظری، اگر چه جا دارد تا موقعيت وی را
از ساير روحانيون در قدرت، جدا کرد، مع الوصف، وی از يک سوی بر افکار ارتجاعی هم
چون سنگسار و ساير نقض حقوق بشر و خشونت اعتقاد دارد، از سوی ديگر در مخالفت با
ولی فقيه می گويد،"مردم ما الحمدالله آن قدر رشد فکری دارند که نياز به قيم
نداشته باشند يعنی چند نفر بخواهند قيم باشند و برای آنها وکيل معين
کنند"(گفت و گوی آيت الله با خبرگزاری ايسنا پس از رفع حصر). يا اين که در
گفت و گو با مردم استقبال کننده پس ار رفع حصرش، هم چنان بر حکومت اسلامی واقعی
اصرار دارد!
امروز، توده ها در اثر مبارزات عقلانی آن هم از پس
سال ها مبارزات احساسی و خشونت آميز در فضای ايدئولوژيک، به تجاربی دست يافتند، که
می توان به آن ها اعتماد کرد و شاخص راه قرار داد. مردم امروز پس از گذار خونين و
تجربه دردناک از رهبر و انقلاب، به دنبال دموکراسی و حقوق بشرند. اين چنين است که
مردم ايران، ضمن ارج و احترام گذاشتن به زندان و مبارزات منتظری و ساير شخصيت های
اپوزسيون داخل اعم از مذهبی و غيرمذهبی، از اين پس ديگر به دنبال شخصيت هايی چون
منتظری، چه در حاکميت يا اپوزسيون، چه از نوع مسالمت آميز يا راديکال و سرنگون
طلب، چه از نوع مذهبی يا مارکسيستی و يا هر نوع و مدل ديگر، نيستند. مردم می
خواهند راهبر و راهنمايی داشته باشند، که اين بار مثل دفعات قبل، از چاله به چاه
نيافتند. به دنبال رهبر ره گم کرده راه نيافتند و راه گم نکنند.
در اين ميان اما، تنها يک راهبر و راهنما باقی
مانده که جهانشمول و کوبيده شده و تجربه شده است که می تواند جامعه ايران را به
پيش برده و به سر منزل مقصود برساند و آن راهبر و راهنما، طبعا نه فرد است، نه حزب
و سازمان و جمعيت، بلکه دموکراسی و حقوق بشر است که می تواند مردم را از هر بی
راهه يی نجات دهد.
"پايان"
|