جمعه ۱۸ بهمن۱۳۸۱ - ۷ فوريه ۲۰۰۳

درنگی برمعانی سه گانه آزادی آيت اله منتظری

 ازحبس خانگی

 

تقی روزبه

 

آزادشدن منتظری را از زاويه های مختلفی ميتوان مورد بررسی قرار داد. دراينجا به سه معنای مهم و نمادين اين رويداد اشاره خواهد شد که هرکدام ميتواند درجايگاه خود دارای اهميت و پی آمدهای مهم سياسی باشد:

 

الف- يک عقب نشينی مسلم:

اگر درنظربگيريم که غرض از حبس منتظری و قطع خطوط ارتباطی وی با طرفدارانش، ممانعت از شکل گيری يک مرجع متنفذ و مخالف جناح حاکم بوده است اکنون جای ترديد نيست که رژيم دراين هدف خود با شکست مواجه شده است. نبايد فراموش کرد که طی ساليان متمادی مطابق دستورالعمل ابلاغی دستگاه های امنيتی، قرار بوده است که از طريق برقراری نوعی توطئه سکوت از برده شدن نام وی در مجامع و مجالس رسمی و روزنامه ها ممانعت شود. اما برخلاف اراده دست اندرکاران، عدول ازاين دستور العمل روز افزون گرديد تا آنجا که حتی بخش روز بافزايشی ازمقامات رسما بدفاع ازاو برخاسته و خود را مقلد وی عنوان کردند. اوج اين نافرمانی نامه تند و سرزنش آميز آيت اله طاهری نسبت به سکوت مراجع تقليد بود.

به تعبيری ميتوان گفت همانطور که شاه خمينی زمان خود را آفريد، جناح حاکم نيز "خمينی" خود را ازطريق زندانی ساختن منتظری و رهاکردنش آفريد: يک مرجع پيروز و به مراتب نيرومندترازگذشته، ايستاده درپشت درب قلعه ولايت فقيه. آيا اصلاح طلبان مشروطه خواه خواهند توانست با قلعه کوب منتظری درب قلعه مستحکم استبداد مطلقه ولايت فقيه را بگشايند؟ بهتراست پاسخ اين سئوال را به سير روديدادها وانهيم.

گرچه رژيم تلاش می وزد که خود را دايما درحال تعرض نشان دهد اما نمونه آزادی منتظری پس ازماجرای آغاجری نشان دهنده مواضع شکننده آن است واين شکنندگی عليرغم بکارگيری طرفندها و اقدامات گوناگون برای پوشيده نگه داشتنش، از چشمان تيزبين و هوشيارمردم و افکارعمومی بدور نمانده است

 

ب- ضرورت جدايی دين ازدولت:

طنز گزنده تاريخ دراينست که ماهيت به غايت ضد دمکراتيک نظام دينی اين بار از طريق زندانی شدن و رهايی يکی ازبنيانگذاران اصلی نظام مذهبی به نمايش در آيد. تجربه خانه نشينی و زندانی شدن متنظری نشان داد که اين فقط دگرانديشان و شهروندان عادی نيستند که در زير خفقان دولت مذهبی به تنگی نفس د چار ميشوند. بلکه سرشت نظام مذهبی از حق اظهارنظرکه جای خود دارد حتی مانع انتشار رساله توضيح المسائل مراجعی که ثناگوی حکومت نيستند ميگردد و خانه هايشان را به زندان تبديل ميکند.

برای آنکه حتی دينداران معتقدی چون آقای منتظری و امثالهم دارای حق بيان و عقيده باشند، جدايی دين ازدولت امری اجتناب ناپذيراست. اينکه آقای منتظری و طرفدارانش همچنان برآنندکه يک دولت مذهبی کمتر مستبد و دارای ولايت مشروطی را بيافرينند، تغييری در ضرورت مسلم فوق نمی دهد.

و بالاخره بايد به سومين معنای نمادين رهايی منتظری اشاره کرد:

 

ج- پايان عصر خمينی:

منتظری تنها دراين ۵ سال اخير خانه نشين و زندانی نبوده است. برعکس او توسط خمينی و درزمان حيات وی بدليل اعتراضاتش به نابسامانی های امور و قتل عام زندانيان سياسی خانه نشين شد و ازحقوق شهروندی و اظهارنظر حول مسائل سياسی محروم گرديد. تماميت خواهان دراين عرصه جز ادامه دهنده و بفرجام رساننده تصميم خمينی نبودند. از اينرو تحميل شدن آزادی وی به دستگاه ولايت مطلقه، درعين حال اجتناب ناپذيرا به معنای صراحت دادن به آغاز پايان دوران خمينی نيزهست

پايان دادن به ميراث خمينی، ضرورت عملياتی کردن شعار آزادی زندانيان سياسی و گشودن پرونده جنايات دهه نخست و بويژه قتل عام رندانيان سياسی در دهه ۶۷ را بعنوان جنايتی بزرگ عليه بشريت گوشزد ميکند. شايد به ميان آمدن پای مصلحت نظام زبان منتظری و منتظری ها را دچار لکنت سازد. اما هيچ مصلحتی نبايد يارای ايستادگی دربرابر ضرورت بازگشايی پرونده جنايت عليه بشريت را داشته باشد.

 

****

بی ترديد پی آمدها و معانی مترتب برآزادی منتظری از دامنه تصورات و آرزوهای خود او فراتر ميرود. او، طرفدارانش واصلاح طلبان دولتی خواهند کوشيد ازوضعيت بوجود آمده برای نجات نظام درخطرقرار گرفته بهره گرفته و گام های تاريخ را درپای ديوار منافع خويش متوقف سازند. اما گزينه اصلی امروز گزينش بين ولايت مطلقه استبدادی و يک ولايت مطلقه مشروط نيست. گزينه اصلی امروز نفی کامل دولت مذهبی و برقراری حاکميت مستقيم مردم- بدون هرگونه ميانجی الهی و موروثی - برسرنوشت خود است.

۵فوريه ۲۰۰۳