سه شنبه ۱۵ بهمن۱۳۸۱ - ۴ فوريه ۲۰۰۳

 

سحابی سرمايه ملی ماست

عليرضا علوی​ تبار

سايت امروز

 

آشنايی من با مهندس عزت​الله سحابی به سال​های پيش از انقلاب اسلامی باز می​گردد. زمانی که در زندان بودن امثال او برای ما حجتی بود بر فساد و انحطاط حکومت شاه و آزادی او يکی از خواسته​های مقدماتی مخالفين حکومت شاه بود. سال​های نخست پس از انقلاب اگر چه من از فعالان جريان سياسی بودم که مشرب و مشی متفاوت با جريانی داشت که ايشان يکی از رهبرانش محسوب می​شد، اما به ياد می​آورم که هميشه در ميان دوستان ما از ايشان به عنوان شخصيتی قابل احترام، مسؤوليت​پذير و منصف ياد می​شد. کم کم اين امکان فراهم آمد که ايشان را از نزديک​تر ببينم و با ايشان گفت​وگوهای صريح​تر و روشن​تری داشته باشم. امکان همسفر شدن درمواردی، فرصتی استثنايی بود تا ايشان را بيرون از جلسات رسمی و آنجاهايی که آدم​ها «نبودشان» بر «بودشان» غلبه نمی​کند، ببينم. ارتباط بيشتر و درنتيجه شناخت بيشتر ايشان باعث شد که به اين نتيجه برسم که ممکن است با برخی از ديدگاه​های ايشان موافق نبود و برخی از مواضع ايشان را نپسنديد، اما نمی​توان انکار کرد که او يکی از «سرمايه​های ملی» ماست.

راستش را بخواهيد، سال​های اخير اين امکان برايم فراهم آمده است که قدری بالاتر از معيارها و مواضع ايدئولوژيک - سياسی مورد قبول خودم، به آدم​ها و نقشی که در پايداری و آرامش و سيررو به پيشرفت جامعه ايران دارند، نگاه کنم. در اين نگاه جديد آدم​هايی را می​يابم که دارای مواضع مختلف و گاه متضادند، اما همگی آنها را بايستی «سرمايه​های ملی» اين کشور تلقی کرد و تا حد امکان آنها را پاسداشت. از اينگونه افراد در ميان همه جناح​های فکری - سياسی می​توان کسانی را يافت.

آنها تجسم تجربه تاريخی يک ملت برای حل مشکلات خويش​اند، انباشت تجربه طولانی فراز و نشيب​های مختلف سياسی و اجتماعی و چشيدن طعم پيروزی​ها و شکست​های مختلف به آنها ثبات و آرامشی بخشيده است که در دنيای متلاطم امروز چون لنگرگاه​هايی در ميان دريای توفان زده​اند. وظيفه ملی ماست که اين سرمايه​ها را پاس بداريم. پاس داشتن اين سرمايه​ها به معنای پذيرش همه آراء و نظرات آنها نيست بلکه در نظر گرفتن «شأن» و «منزلت» آنهاست. امثال مهندس سحابی در پيشينه طولانی زندگی سياسی​شان ثابت کرده​اند که اقدامات و حرکت​های آنها را نمی​توان بر مبنای انگيزه​های منفعت ​طلبانه يا قدرت​خواهانه فردی توضيح داد. همين انگيزه «ملی» آنها، همين توجه آنها به «مصلحت و خير برای همگان» است که آنها را قابل احترام می​کند.

نامه مهندس سحابی به سران سه قوه نبايد بدون پاسخ بماند. از رياست قوه قضائيه البته توقعی نيست! اما سران دو قوه ديگر بايستی در حد توان خويش در رفع اين مشکل بکوشند. ميزان توانايی آنها برای جلوگيری از ظلم آشکاری که بر مهندس سحابی می​شود، شاخص خوبی است برای تصميم​گيری برای ماندن در درون حاکميت يا خارج شدن از آن، اگر مسؤولان دو قوه انتخابی کشور (مجريه و مقننه) نتوانند تا اين حد در مقابل پايمال شدن حقوق شهروندان بايستند، آيا باز هم ماندن در درون چنين حاکميتی می​تواند توجيهی اخلاقی و عقلانی داشته باشد؟ اما بيشتر از سران دو قوه انتخابی کشور بايد از احزاب و گروه​های مختلف مدعی مردمسالاری توقع داشت.

اگر روزی فريادهای دادخواهی (مانند آنچه در نامه مهندس سحابی می​تواند ديد) در ما بی​تاثير باشد و ما را به تحرک و اقدام درحد امکانات وا ندارد، بايد محترمانه از عرصه سياست خارج شويم و ادعای مسلمانی و مبارزه و مردمسالاری خواهی را فراموش کنيم. انتظار می​رود احزاب و گروه​های اصلاح​طلب با شجاعت مدنی و به پيروی از امام متقين به اين ندای دادخواهی پاسخ دهند و نگذارند عرصه سياست ايران به قبرستانی تبديل شود که در آن فقط لاشخورها و شغال​ها نعره می​کشند. در همه حال به ياد داشته باشيم که خدا با ماست و آينده از آن مردم​سالاری است.