پيران خراسان- نخستين اشعار
کلاسيک
به زبان ادبی ترکی:
سؤزوموز
http://mehran۱.persianblog.com
شيخ عزالدين حسن اوغلو
اسفراينی(۱۲۶۰-؟)
شاعر و متصوف بزرگ ترک
"شيخ عزالدين اسفراينی خراسانی" متخلص به "حسن اوغلو" در
تذکره های قديمی و نيز تاريخ ادبيات آذربايجان از موقعتيی استثنايی برخوردار است.
او به عنوان پيشگام و يکی از مهمترين شعرايی که به زبان ترکی آذری سروده اند
پذيرفته شده است.
تاريخ ترکی ادبی در خراسان ايران آذربايجان و
ترکيه همه با اشعار شعرای ترک خراسان شروع ميشود. اولين شعرای ترکی گوی در
آذربايجان حسن اوغلو و در آنادولو خواجه دخانی هر دو از ترکهای خراسان ميباشند.
موقعيت اين دو در ادبيات ترکی بسان موقعيت حنظله بادغيسی و ابوشکور بلخی....
نخستين شاعران فارسی سرا (از افغانستان امروزی) است.
حسن اوغلو اسفرايني متولد شهر ترک نشين اسفراين در
خراسان در قرن ۱۳ ميلادی بوده و از ترکان خراسان است. اين صوفی حروفی که شرح حال
او در تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی آمده به سال ۱۲۶۰ ميلادی فوت نموده است. حسن
اوغلو در عالم طريقت مريد "شيخ جمال الدين ذاکر" بود (بانی دين - مذهب
آذربايجانی حروفي "فضل الله نعيمی تبريزی" است). اين خود نشان ميدهد که
محتملا او در سالهای پايانی قرن ۱۲ ميلادی بدنيا آمده است.
وی در اشعار ترکی خويش مخلص "حسن اوغلو"
و در اشعار فارسی "پور حسن" را بکار برده است. از آنجاييکه زبان شعری وی
روان با صلابت و متکامل است گمان نميرود که اين سروده ها نخستين نمونه و تجربه های
شعری در زبان ترکی (آذری) باشند. با اينهمه به سبب آنکه فعلا آثار قديميتری به
زبان ادبی ترکی آذری در دست نيست سروده های حسن اوغلو به عنوان نخستين نمونه های
زبان ادبی و نظم ترکی آذری و خود وی نيز به عنوان نخستين شاعری که به زبان ملی
ترکی آذری شعر سروده است پذيرفته ميشود.
اشعار حسن اوغلو در خاورميانه حتی شمال آفريقا
بسيار رايج بوده است. غزل او در مدت کمی در بين ترکان آذربايجان آناتولی و مصر
محبوبيت يافته و شعرايی مانند "سيف سرايی" شاعر قپچاقی دربار دولت ترکی
مملوک مصر در قرن ۱۴ ميلادی و "احمد داعی" در قرن ۱۵ ميلادی در آناتولی
بر آن نظيره نوشته اند.
حسن اوغلو دارای ديوان شعری به زبانهای ترکی و
فارسی بوده که متاسفانه به روزگار ما نرسيده و امروزه از سروده های وی تنها سه غزل
ترکی و يک شعر فارسی در دست است. (از اينها دو غزل توسط تذکره نويسهای قپچاقی حفظ
شده است. برخی قطعات ترکی در "تذکره عاشق چلبی" نيز به وی نسبت داده شده
است).
اسفراين امروز: ترکها که بزرگترين گروه قومی شمال
استان خراسان را تشکيل ميدهند در اين ناحيه در شهرها و روستاهای تماما ترک نشين و
يا آميخته با ديگر گروههای قومی زندگی ميکنند. اسفراين نيز يکی از اين شهرهای
خراسان است که علی رغم همسان سازی و فارس سازی گسترده ترکان اين خطه اکنون نيز
اقلا يک سوم از جمعيتش را ترکها تشکيل ميدهند (دو سوم بقيه را کردها و فارسها
تشکيل ميدهند). معمول است که لهجه ترکهای اين نواحی که بيشتر در اسفراين صفی آباد
و بام و ....سکونت دارند در يک زيرگروه "جنوب-غربی" لهجه های "ترکی
خراسانی" ناميده شوند. ترکی خراسانی و ترکی آذربايجانی امروزه دو گروه لهجه
های عمده زبان ترکی آذری را تشکيل ميدهند.
بسيار بجا خواهد بود که هنرمندان و خادمين فرهنگی
و ادبی ترکهای ايران بويژه ترکهای خراسان و آذربايجان حتی دولتين ايران و
آذربايجان برای گراميداشت حسن اوغلو و يادبود خدمت وی به زبان ادبيات و فرهنگ ترکي
آذربايجان و ايران همه ساله مراسم يادبودی برگزار ويا حتی مجتمع-انجمنی در شهر
اسفراين بنام وی تاسيس نمايند. برپا ساختن تنديس وی در اسفراين و يا حتی تخصيص
روزی به نام وی جهت روز ملی شعر ترکی نيز ميتواند انديشيده شود.
در زير سه نخستين غزل به زبان ترکی آذري يادگار
حسن اوغلو تقديم ميشود:
-----------------------------------
بيريمينجی غزل- غزل اول
عجب! بيلسم منی شئيدا قيلان کيم؟
منه بو عئشق اودون پئيدا قيلان کيم؟
عجبله ره م عجب قالديم ايلاهی!
ايمان اهلين دؤنوب ترسا قيلان کيم؟
قاميشدان شککر و داشدان جواهير
آغاجدان دانه -يی خورما قيلان کيم؟
تنيم يئتميش ايکی دورلو داماردير
کيمين ايرماق کيمين دريا قيلان کيم؟
قوی بو تدبيری! گل تقدير ائيله!
بوگونکو وعده نی فردا قيلان کيم؟
بو نعطين فرشيني هردم بو فرراش
بو عرشين رنگينی مينا قيلان کيم؟
حسن اوغلو بو بير قطره مئنيدن
آنين خوب صورتين زيبا قيلان کيم؟
-------------------------------------
ايکيمينجی غزل- غزل دوم:
آپاردی کؤنلومو بير خوش قمر اوز جانفزا ديلبر
نه ديلبر!؟ ديلبر-ی شاهيد نه شاهيد!؟ شاهيد-ی سرور.
من اؤلسم سن بت-ی شنگول صوراحی ائيله مه غولغول!
نه غولغول!؟ غولغول-ی باده نه باده!؟ باده-يی احمر.
باشيمدان گئچمه دی هرگيز سنينله ايچديييم باده
نه باده!؟ باده-يی مستي نه مستی!؟ مستی-يی ساغر.
شها! شيرين سؤزون قيلير ميصيرده هر زامان کاسيد
نه کاسيد!؟ کاسيد-ی قييمت نه قييمت!؟ قييمت-ی شککر.
توتوشمايينجا در آتش بليرمز خيصلت-ی عنبر
نه عنبر!؟ عنبر-ی سوزيش نه سوزيش!؟ سوزيش-ی ميجمر.
ازلده جانيم ايچينده يازيلدی صورت-ی معني
نه معنی!؟ معنی-يی صورت نه صورت!؟ صورت-ی دفتر.
حسن اوغلو سنه گرچي دوعاچيدير ولی صاديق
نه صاديق!؟ صايدق-ی بنده نه بنده!؟ بنده-يی چاکر.
----------------------------------
اوچومونجو غزل- غزل سوم
نئجه سن؟ گل ائی اوزو آغيم منيم!
سن اريتدين اودلارا ياغيم منيم.
آند ايچه ره م سندن آرتيق سئومه يم
سنين ايله خوش گئچر چاغيم منيم.
حوسن ايچينده سنه مانند اولمايا
اصلی اوجا کؤنلو آلچاغيم منيم.
آل اليمی ائره ييم مقصودوما
قويما اوره کده يانا داغيم منيم.
سن رقيبه سيررينی فاش ائيله دين
آنين ايله اولدو شيلتاغيم منيم.
قيشلاديم قاپيندا ايتلرين ايله
اولدو کويون ايشده يايلاغيم منيم.
من اؤلوجک يولونا گؤمون مني
باخا دورسون يارا تورپاغيم منيم.
تورپاغيمدان بيته حسرت له آغاج
قيلا زاری جومله يارپاغيم منيم.
بو حسن اوغلو سنين بنده ن دورور
آنی رد ائتمه! ائی اوزو آغيم منيم.
----------------------------------------
خواجه (خوجا) دخانی خراسانی.
خواجه دخانی (خوجا دخخانی): از ترکان
خراسان. زيسته به سده ۱۳ ميلادی. بانی شعر کلاسيک ترکی در آسيای صغير نخستين شاعر
ادبيات ديوانی ترکی در ترکيه آغازگر شعر غيردينی در ادبيات کلاسيک ترکی آناتولی.
"عشق" مهمترين تمای سروده های دخانی است.
شاعر بزرگ خوجا دخانی در اواخر قرن سيزده و اوايل
قرن ۱۴ همزمان با سلطنت سلطان علاءالدين اول سلجوقی و نيز آخرين سلطان سلجوقی علا
ءالدين کيقباد سوم (۱۲۹۸-۱۳۰۱) زيسته است. خوجا دخانی که نخستين نماينده ادبيات
ديوانی و کلاسيک ترکی در آسيای صغير و همچنين آغازگر شعر غيردينی ترکی در آناتولی
بشمار ميرود اصلا از ترکهای خراسان ميباشد که از موطن خويش به پايتخت دولت ترکی
سلجوقی در قونيه ترکيه امروزی مهاجرت نموده و در آنجا اسکان گرفته بود. آنگونه که
از قصيده ای که به سلطان اتحاف نموده و نيز از برخی از غزليات وی بدست ميآيد وی در
زمان کيقباد از خراسان به آناتولی آمده در آنجا شهرتی عظيم کسب نموده و پس از مورد
توجه سلطان علاءالدين کيقباد سوم قرار گرفتن به دربار وی دعوت و در آنجا به خدمت
پرداخته است و حتی در برهه اي جهت بازگشت به موطن خويش خراسان از سلطان کيقباد کسب
اجازه نموده است (از اينکه آيا دخانی به قصد خود عمل کرده و موفق به بازگشت به
خراسان شده است يا نه اطلاعی در دست نيست).
خواجه دخانی به درخواست و امر علاءالدين کيقباد و
بنام وی شاهنامه ای سلجوقی به اسم سلجوقنامه در بيش از ۲۰۰۰۰ بيت و به زبان فارسی
تاليف نموده بود که به روزگار ما نرسيده است. با اينهمه شهرت خواجه دخانی بيش از
اشعار فارسی وی مديون غزليات ترکی اش ميباشد. آثاری که از وی تا به امروز آشکار
شده عبارت از قصيده و غزل هايی است که در ضمن نخستين نمونه های شعر کلاسيک ترکی
سروده شده در خاک ترکيه امروزی نيز محسوب ميشوند. وی در عين حال نخستين شاعر ترک
در آسيای صغير است که در موضوعات غير دينی (لادينی) و دنيوی به سرودن و آفرينش
آثار ادبی پرداخته است. اهميت شعر دخانی نيز در همين است که بدون تماس با موضوعات
و مفاهيم دينی-عرفانی- صوفيانه و اخلاقي و بدور از مفاهيم زهد و تمايلات ديداکتيک
طبيعت عشق شراب احساسات انسانی و موضوعات غير دينی را به طرزی بسيار بديعی ترنم
نموده است.
از اشعار خواجه دخانی تا به امروز ۱۷ غزل و يک
قصيده بيادگار مانده است. زبان خواجه دخاني هر چند عموما به شکل ترکی آناتولی قديم
توصيف ميشود در واقع ترکی غربی مشترک قرن سيزده يعنی پيش از آنکه زبان ترکی در غرب
به شکل کنونی آن به سه گروه لهجه های ترکی (ترکيه آذربايجان و خراسان) تقسيم شود
است (و از اينرو ميبايست که در تاريخ زبان و ادبيات ترکی آذری (آذربايجان ايران
خراسان) نيز تدقيق و گنجانده شود). شعر ترکی دخانی نه تنها از نظر حسيات مفاهيم و
مضامين در حد کمال ميباشد بلکه از جهت شيوه پرداختن به آنها تکنيک و نظم و اسلوب
زبانی نيز بسيار محکم غني بينقص و تميز است. بی شک خواجه دخانی خراسانی که شهرتش
تا قرون ۱۶ نيز ادامه داشته يکی از بزرگترين هنرمندان عصر خود بشمار ميرود.
گراميداشت اين شخصيت بزرگ ادبی و خدمت بيمانند وی
به زبان و ادب ترکی در وطن خويش ايران از سوی ادبا و فرهنگيان ترک مراکز و
انجمنهای ادبی فرهنگی ترکی در سراسر کشور بخصوص ترکهای خراسان و مقامات اين خطه
(که به تعبيری زايشگاه زبان و فرهنگ و باورهای اعتقادی تمام ترکهای ايران و
آذربايجان و ترکيه ميباشند) بيشک اقدامی گرچه اهمال شده ولی بسيار مقبول و بجا
شمرده خواهد شد.
غزل- خواجه دخانی خراسانی-قرن سيزده ميلادی
عجب بو درديمين درمانی يوخ مو؟
يا بو صبر ائتمه يين اورانی يوخ مو؟
يانارام موملايين باشدان آياغا
نه دير بو يانماغين پايانی يوخ مو؟
گولر دوشمن منيم آغلاماغيما
عجب شول کافيرين ايمانی يوخ مو؟
دليبدير جيگريمی غمزه ن اوخو
آرا اوره کده گؤر پئيکانی يوخ مو؟!
سو کيمی قانيمی تورپاغا قاردين
نه سانيرسان غريبين قانی يوخ مو؟
جمالين حوسنونه مغرور اولورسان
کمال-ی حوسنونون نوقصانی يوخ مو؟
بگيم! دخانی يه اؤلمزدن اؤندن
تاپينا ائرمه يين ايمکانی يوخ مو؟
---------------------------------------------
قاميش: نی
دورلو: نوع گونه
ايرماق: رودخانه
آن:
او
کؤنول: دل
ميصير: مصر
توتوشماق: آتش گرفتن شعله ور شدن
بليرمز: آشکار نميشود
اوزو آغ: رو سپيد
چاغ: زمان وقت
کؤنلو آلچاق: متواضع
ائره ييم: برسم
قيشلاماق: مسکن گزيدن (در زمستان)
ايشده: اينک
اؤلوجک: به هنگام مرگ
گؤمون: دفن کنيد
باخادورسون: خيره شود
بيته: سبز شود برويد
مو؟: آيا؟
اوران: اندازه و نسبت
موم لايين: مانند شمع
شول: اين
اوخ: تير
آرا: بجوی
قاردين: آميختی
سانيرسان: گمان ميکنی
اؤندن: پيش از
تاپی: حضور
ائرمک: وصول
گئرچه يه هو !!!!
|