سنت شانزده آذر ، بختک
ديکتاتوری ،
و جنبش دانشجوئی
اتحاد کار شماره ۱۰۳
در تاريخ هر ملتی روز هائی هستند، که نه فقط
تاريخی هستند، خود در گذشت زمان، حداقل تا زمانی که مسائل مربوط به آن روز هنوز
پابر جاست، نقش تاريخی پيدا می کنند. ۱۶ آذر از اين روز هاست.
نيم قرن پيش ، درست بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رژيم
کودتا برای سرکوب اعتراضات دانشجوئی به حضور ريچارد نيکسون معاون وقت رئيس جمهور
آمريکا در ايران، از گارد ويژه استفاده کرد و سه تن از داشجويان معترض را در صحن
دانشگاه به گلوله بست. از آن سال سياه ۳۲ تاکنون ۱۶ آذر به پاس بزرگداشت آن جانباختگان
اعتراض به رژيم کودتا و حاميان خارجی آن به روز مبارزه عليه ديکتاتوری و اعلام
خواست های آزاديخواهانه دانشجويان تبديل شد و تا به امروز هنوز اين سنت پابرجاست.
از طرف ديگر بختک ديکتاتوری و استبداد سرکوبگران
دانشجويان نيز عليرغم گذشت حدود نيم قرن از ۱۶ آذر ۳۲ ، و بعد از يک انقلاب به
بزرگی انقلاب بهمن، هم چنان پا برجاست . حوادث ۱۶آذر امسال شاهد زنده اين مدعاست.
دريک سو، جنبش دانشجوئی صف کشيده است که همچنان
خواستار آزادی عقيده و بيان، آزادی زندانيان سياسی و عقيدتی و برچيدن بساط استبداد
جديد و از نوع مذهبی آن است، در طرف ديگر ، حکومت مستبد است که با گارد ويژه و
بسيج و اوباش موسوم به لباس شخصی و .. درکمين دانشجويان ايستاده است و علنا آن ها
را به بازداشت و ضرب و شتم تهديد می کند.
در هر کشور آزاد ديگری در جهان، خواست آزادی
عقيده، بيان و لغو سانسور و برچيدن بساط سرکوب و تفتيش عقايد، نه فقط جرم نيست،
بلکه جزو مسلمات زندگی اجتماعی است. اما در کشور ما ، هنوز بعد از دو انقلاب و
حدود صد سال مبارزه برای ورود به تاريخ معاصر جهان، عقربه ساعت زمان نه فقط در
دوران استبداد درجا زده است، بلکه با جلوس جمهوری اسلامی بر اريکه قدرت، به عقب
نيز کشانده شده و به اعماق قرون وسطی سوق داده شده است. در چنين کشوری هر حرکت
جزئی و هر تلاشی برای اعاده حقوق اوليه انسانی نه فقط جرم که جنايت محسوب می شود و
حکومت ها اعم از نوع سلطنتی و اسلامی آن، جز سرکوب اين «مجرمين» وظيفه ديگری برای
خود نمی شناسند.۱۶ آذر ، همواره در اين برهوت، چراغ اميدی بوده است که نيروی جوان
و آرزومند اين مرز و بوم با توشه جوانی و شجاعت خود همواره روشن نگه داشته است و
در محيط خود در دانشگاه، اميد ها و آرزو ها و آمال ملتی را فرياد زده است. ملتی که
در تاريخ جديد خود همواره از دام يک استبداد به زير تيغ ديگری رفته است و هنوز در
بند عقب مانده ترين نوع آن گرفتار است.
در طول نيم قرن گذشته اين تنها جنبش دانشجويی
نبوده است که در عرصه مبارزه با استبداد حضور داشته است، اما بدون شک اين جنبش در
اين مبارزه نقش بزرگی ايفا نموده است. بيهوده نيست که سر منشا تمامی احزاب سياسی
از چپ تا راست همواره در دانشگاه بوده است.
در طول نيم قرن گذشته شانزده آذر هر سال، همواره
با مهم ترين حوادث آن سال گره خورده است و به خواست ها و شعار های خود رنگ و جلای
حوادث آن سال را داده است. شانزده آذر امسال نيز از اين منظر ويژگی های خاص خود را
داشت.
جنبش دانشجويی هفته ها پيش از ۱۶ آذر در اعتراض به
صدور حکم اعدام به هاشم آقاجری به دليل ايراد يک سخنرانی ، در صحنه تحولات سياسی
روز وارد شده و فرياد آزادی انديشه و لغو سانسور و برچيدن بساط بگير و ببند را سر
داده بود. فرارسيدن ۱۶ آذر از اين نظر نقطه تلاقی اين روز تاريخی با مبارزات جاری
دانشجويان برای اعاده حقوق و آزادی ها در جامعه و بطور مشخص آزادی آقاجری و ديگر
زندانيان سياسی بود.
سران حکومت اسلامی چند روز قبل از ۱۶ آذر اقدام به
تهديد دانشجويان و بازداشت برخی فعالين آن کردند. با اين تصور که بدين وسيله هم
جنبش جاری را متوقف کنند و هم از امکان گسترش مبارزات دانشجوئی در ۱۶ آذر ماه
جلوگيری نمايند. اقدامات دست اندرکاران سرکوب دانشجويان در اراده و عزم جنبش
دانشجوئی خللی ايجاد ننمود، اما بخش مهمی از نيرو های موسوم به اصلاح طلب درون
حکومت را به وحشت انداخت و به عقب نشينی واداشت. از جمله اين افراد ، رئيس جمهور
حکومت اسلامی خاتمی بود که برخلاف سال های پيشين از حضور در دانشگاه پرهيز نمود و
اعضای دولتش دانشجويان را از خطر کردن بر حذر داشتند. در مقابل اين عقب نشينی
جبونانه از صحنه اعتراضات قانونی در چارچوب قوانين خود همين حکومت، امسال نيز
دانشجويان دانشگاه های سراسر کشور از حرکت باز نماندند و با تجمعات خود در دانشگاه
ها، در ۱۶ آذر امسال نيز، خواست های خود را مطرح ساختند. حتی حضور هزاران نفر
نيروی سرکوب رسمی و غير رسمی در دانشگاه ها ، حمله سبعانه آنان به صفوف دانشجويان
و دستگيری گسترده آنان نيز، مانع ادامه تجمعات دانشجوئی نشد. و بخش مهمی از نيرو
های جنبش دانشجوئی در شانزده آذر امسال، يک گام بيشتر به سوی دوری از دارو دسته
های حکومتی و شکل دادن به هويت مستقل و ويژه خود برداشتند.
شکی نيست که جنبش دانشجوئی نه يک جنبش سياسی بلکه
يک جنبش اجتماعی با خواست ها و اهداف ويژه خود است. از جمله اين خواست ها به رسميت
شناختن اراده اين جنبش بمثابه يک جنبش با هويت و جايگاه اجتماعی مشخص است. اما در
کشور ما ، فضای سياسی برای تنفس جنبش های اجتماعی چنان تنگ و در حد هيچ است که اين
جنبش ها با هر تلاشی برای حضور عملی در محاصره مراکز قدرت حکومتی درآمده، مورد
هجوم قرار می گيرند و تلاش می شود که اين جنبش ها درهم شکسته و يا تبديل به ضد خود
و آلت فعل حکومت شوند.
اما جنبش دانشجوئی عليرغم تجارب تلخ خود از اين
يورش ها بويژه در دوران حکومت اسلامی، همواره بعد از هر شکستی چون ققنوس از خاکستر
خويش برخاسته است و بر امکانپذير بودن ادامه حيات جنبش های اجتماعی در زير سيطره
حتی حکومت های ديکتاتوری صحه گذاشته است. جنبش هائی که بدون ريشه دواندن همه جانبه
آن ها در ارکان جامعه امکان رهائی از گردونه استبداد و ديکتاتوری محال است.
مسلما جنبش دانشجوئی يک جنبش سياسی به معنای اخص
کلمه نيست و سازمان های دانشجوئی نبايد و نمی توانند جايگزين احزاب سياسی و يا در
صورت وجود چنين احزاب واقعی، ادامه بازوی آن ها در دانشگاه ها باشند. اما اين
واقعيت را نيز نبايد از نظر دور داشت که برای حکومت های مستبد، هر خواست حق طلبانه
ای و از طرف هر کسی، سياسی و قد علم کردن در مقابل قدرت قاهره مستبدين و نقض ارزش
هائی تلقی می شود که شب و روز در بوق تبليغاتی بمثابه حقايق مطلق دميده می شوند.
همين واقعيت هم از دو جهت اين جنبش را تهديد می کند، از يک طرف از طريق غلطيدن به
دامی که پهن شده است و دست زدن به ماجراجويی های سياسی، از طرف ديگر اجتناب از طرح
خواست های مشخص در هراس از تعبير و تفسير از آن ها بعنوان خواست های سياسی. تاکنون
جنبش دانشجوئی ايران بيشتر راه اول آزموده است. حتی در سال های اخير بخشی از
فعالين آن بمثابه جريان سياسی در پوشش دفتر تحکيم در ائتلاف درونی جناحی از حکومت
عمل کرده اند. ولی همين بخش از فعالين دانشجوئی نيز امروز به تجربه آموخته اند که
نقطه قوت جنبش دانشجوئی در استقلال آن از مراکز قدرت و حضور آن بمثابه جنبش
اجتماعی با خواست های مشخص اجتماعی و سياسی و صيقل دادن به روحيه انتقادی آن در
برابر قدرت حکومتی است. بخصوص آن که در اين حکومت حقوق اوليه آحاد جامعه لگدکوب
شده و افراد به جرم بيان عقيده به اعدام محکوم می شوند.
رهآورد ۱۶ آذر امسال اگر همين هم باشد که جنبش
دانشجوئی در مصاف با استبداد و بی حقوقی به درک موقعيت خود بعنوان يک جنبش مدنی
نزديک تر شده و به ضرورت تثبيت موقعيت مستقل خود رسيده باشد، در دستيابی به آرمان
تاريخی ۱۶ آذر و در مسير تبديل از يک جنبش اعتراضی به يک جنبش مستقر، گام مهمی به
جلو برداشته است.
|