 |
پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۱- ۱۲ دسامبر ۲۰۰۲
|
|
|
|
قرائت قتل ها و تاريخ
رضا براهنی
www.shahrvavd.com
انتظار خوش بينانه ای که آمران و عاملان قتلهای زنجيره
ای از حافظه مردم ايران داشتند بدجوری کار دستشان داده است. آنها ميخواستند با
توقيف روزنامه ها و روزنامه نگاران، با صحنه سازيهای فراوان، با درست کردن طرحهای جانشين
در برابر طرح افشای اصولی قتلها، با پيش کشيدن توطئه سرنگونی، و دست اندرکار کردن
طرحهای واژگونی رژيم توسط دشمنان خارجی و عاملان داخلی آنها، بر جنايات هولناکی که
مرتکب شده بودند سرپوش بگذارند. و از آن مهمتر ميخواستند حافظه فردی و جمعی مردم
ايران دچار نسيان پيری شود تا اينکه نهايتا تحقيق درباره قتلها به کلی فراموش
گردد. حافظه مردم ايران، برعکس، جوان تر شده است. چهره حرکت مردمی در ايران جوان
تر شده است. اکنون هيچ چيز نميتواند جلو افشای قتلها را بگيرد. در واقع بی آنکه
کسی خواسته باشد انتقام بگيرد، خود عمل، عمل درخواست حقيقت، درخواست افشا، به
مهمترين مرحله حرکت فکری و اجتماعی کشور ما تبديل شده است.
اکنون پرسش اصلی، يعنی آمران و عاملان قتل ها چه کسانی
هستند، جای خود را به پرسش بعدی مهمتری داده است، بی آنکه پرسش اصلی از نظر دور
مانده باشد. پرسش بعدی مهمتر اين است: آيا جمهوری اسلامی حق حيات خود را مساوی افشای
قتلهای زنجيره ای نميبيند؟ و در اين مورد آيا حق با جمهوری اسلامی نيست که چنين
ببيند؟ آيا مهابت قتلها در ديدگاه آنهايی که ميدانند قاتل ها آمران و عاملان چه
کسانی هستند، مساوی مهابت سقوط نيست، و آنها خود اين موضوع را به درستی درنمييابند،
وقتی که صاحبان اصلی يک رژيم، کل رژيم را مساوی چند نفر ببينند، و مدام هم چنين
وانمود کنند که اگر آنها سقوط کنند، حتما رژيم سقوط ميکند، آيا نبايد چنين نتيجه
گرفت که در واقع رژيم وجود ندارد، بل که فقط همان چند نفر وجود دارند که به نام يک
دستگاه عريض و طويل سخن ميگويند؟ آيا با پنهان کردن آمران اصلی قتلها، با چند لايه
کردن پوشش قتلهای زنجيره ای نشان نميدهند که خود از ابتدا در اين قضيه دست داشته
اند؟ و پرسش اصلی: آيا آمران قتلها در واقع افشا نشده اند؟ و مردم اينک از آن
مرحله نگذشته اند که چون ما ميدانيم آمران قتلها چه کسانی هستند، بايد بخواهيم که
از بيخ و بن قتل در جامعه، از ميان برخيزد؟ و آيا صاحبان اصلی رژيم، قدرت آن را
دارند که خود را از اين مرحله بگذرانند، بی آنکه مرتکب قتلهای ديگری شوند؟ و آيا
امروزشان بدتر از ديروزشان نشده و فرداشان بدتر از امروزشان نخواهد بود؟
در گذشته ما اين نکته را گفته ايم که: بايد امکاناتی
به وجود آورد که در جامعه، قاتل (ديگر مجرمی بالاتر از قاتل که نيست)، وقتی به جرم
خود اعتراف کرد، آن اعتراف ضامن بقای حيات او باشد. يعنی قاتل کشته نشود، بل که
زنده بماند تا پايان عمر طبيعی اش، منتها ذر زندان و زير نظارت کامل يک قانون
انسانی. اکنون نيز همان را تکرار ميکنيم: آمران قتلها به جرم خود اعتراف کنند، بی
واهمه، و همه چيز را توضيح دهند و در هر موقعيت و مقامی که هستند کنار روند تا
مردم در راه ساختن جامعه ای آزاد و سالم که در آن گويندگان و نويسندگان حقيقت کشته
نشوند، قدم بردارند. ما جامعه ای خونين نميخواهيم. ما جامعه ای مبتلا به انتقام
گيری نميخواهيم. جامعه ای ميخواهيم که بر آن قتل حکومت نکند. ما قتل و قاتل و
مقتول زنجيره ای نميخواهيم. جامعه ای آزاد ميخواهيم که در آن حکومت در خدمت مردم
باشد نه مردم در خدمت حکومت. خواننده بايد قرائت تاريخ بلد باشد تا بداند که نميتوان
درخواست اصولی ميليونها جوان کشور را به دشمنان خارجی نسبت داد. اينها قرار بود فرزندان
شما باشند؟ ببينيد چه در حق آنها کرده ايد که بر شما اين چنين شوريده اند. آيا اين
جوانها را هم بايد بکشيد؟ از کشتن فروهر و مختاری و پوينده چه طرفی بسته ايد که از
کشتن جوانان ببنديد؟ موقعيت شما در مقطع اجرای قتلهای زنجيره ای به مراتب قوی تر
از موقعيت کنونی شما بود. اين سراشيبی را چه کسی جز خود شما در برابر شما گسترده
است؟ هيچ خيانت بخودی بالاتر از خيانت قرائت غلط تاريخ خودی نيست. اکنون بنگريد
سراشيب را. شما هستيد که ميرانيد.
۱۴ آذر ۸۱ تورنتو
|
|
|
|
|