۱۶ آذر
منشور مبارزه با استبداد
کاظم کردوانی
در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ برای نخستين بار در تاريخ
معاصر ايران به حريم پاک و مقدس دانشگاه تجاوز شد و سه دانشجوی معترض و آزاديخواه،
پاسخ نقدهای خود را با گلوله دريافت کردند. از آن پس با مقواه ای به نام
"جنبش دانشجوئی ايران" روبرو شديم که علی رغم فراز و نشيب
ها يی چند، همچنان به حيات خود ادامه می دهد. به پاس گرامی داشتن روز ۱۶ آذر با
آقای کاظم کردوانی، يکی از اعضای کانون نويسندگان و از قعالان جنبش دانشجوئی در
زمان رژيم پهلوی، گقتگويی کوتاه ترتيب داديم:
پيام هامون: آيا سرکوب دانشجويان در ۱۶
آذر ۱۳۳۲ نتيجه ای برای رژيم در بر داشت؟
کردوانی: به هيچ وجه در واقع از سال ورود نيکسون
به ايران در روز ۱۶ آذر که جنبش دانشجوئی به سفر نيکسون اعتراض کرد و سه دانشجو از
دانشگاه فنی کشته شدند، اين سه نفر از طرفداران جبهه ملی و حزب توده بودند. از آن
روز به بعد در واقع ۱۶ آذر نماد حرکت جنبش دانشجوئی ايران عليه استبداد و
ديکتاتوری شد و از آن سال ها تا سال ۱۳۵۷ حدود ۳۵ سال به مناسبت ۱۶ آذر و عليرغم
فشار ساواک و رژيم شاه در دانشکده های مختلف مراسم گراميداشت برگزار می شد، با
اينکه دانشجويان دسبگير می شدند و به زندان می رفتند. منتهی مجددا اين گراميداشت
در سال بعد برگزار می شد.
حقيقت اين است که سرکوب ۱۶ آذر به نماد جنبش
دانشجوئی در زمان شاه و منشور مبارزه دانشجويان و جنبش روشنفکری و در مبارزه به
استبداد پهلوی مبدل شد. اين سرکوب هيچ نتيجه ای
برای رژيم در بر نداشت و تحربه گذشته به ما نشان می دهد مساله ای که در دانشگاه
مطرح می شود، ديگر از دانشگاه خارج نمی شود، مگر اين که علت خارج شود و اين به
خاطر تداوم و نسل های پی در پی که وارد می شود باعث می شود اين مساله از دانشگاه
خارج نشود حتی اگر برای نابودی آن از راههای مختلفی وارد شوند.
پيام هامون: می دانيم که جنبش های
دانشجويی در کنار ديگر گروههای فشار مانند محيط زيست گرايان، انجمن ها و مجامع
طرفدار حقوق بشر و بدون مرز و ... وزنه هايی مؤثر و مهم در معاملات سياسی هستند.
آيا از حرکات دانشجويی در ايران می توان به عنوان جنبش دانشجويی نام برد؟
کردوانی: ابتدا توضيح کوتاهی در مورد گروههای
فشاری که می فرماييد ارائه بدهم. از لحاظ علمی، مجموعه سازمان های غير دولتی،
سنديکاها يا سازمان های مورد اشاره شما، به عنوان گروههای فشار مطرح می باشند. اما
آنچه که در ادبيات سياسی ايران امروز مطرح می باشد، گروههای مخالف آزادی به عنوان
گروههای فشار مطرح شده اند در نتيجه با توجه به اينکه اين تفاوت را بايد قائل بود
و در واقع دقت داشت به اين واژه و اين بحث را بايد به صورت علمی دنبال کرد که
گروههای فشار الزاما گروههای مخالف آزادی نيستند، گر چه در ايران فقط گروههای
مخالف آزادی در اين بحث مطرح شده اند. حقيقت اين است بعد از بازگشايی دانشگاه ها
جنبش دانشجويی به آن معنا نداشتيم، محفل های دانشجويی وجود نداشت که اين محفل ها
در آن سال ها به صورت بازوهای سياست حاکم عمل می کردند و آرام آرام در اين دو سال
اخير جنبش دانشجويی و نه محفل دانشجويی در ايران رشد پيدا می کند و امروزه آرام
آرام می توان صحبت از جنبش دانشجويی نمود.
پيام هامون: آيا اين جنبش در مسير
صحيحی حرکت می کند؟ انتقادات شما بر اين جنبش چيست؟
کردوانی: من به عنوان کسی که در رژيم پهلوی جزو
فعالان جنبش دانشجويی بودم و سال ها دبير کنفدراسيون جهانی دانشجويان ايرانی خارج
از کشور بودم و سابقه فعاليت سازمانی ۱۶۱۵ ساله دارم که تنها صدای متشکل مخالف
رژيم پهلوی جنبش دانشجويی خارج از کشور بوده است و تجربه ای که از آن جنبش داريم
اين است که ۱۶ ۱۵ سال گروهای مختلف فکری توانستند در يک سازمان واحد در تمام جهان
به صورت متحد عمل نمايند و يکی از پايه های مؤثر مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران
باشند.با اين تجربه می توانم بگويم (البته در مقامی نيستم که جنبش دانشجويی را
نصيحت نمايم فقط به عنوان تجربه ای که دارم عرض می کنم) اين جنبش دانشجويی زمانی
می تواند حرکت عمومی جامعه را بيان نمايد که: ۱ جنبشی مستقل باشد، يعنی بازوی
اجرايی بخش هايی از حاکميت نباشد، وابسته به حاکميت و وابسته به يک جريان سياسی
خاص نباشد، اينکه جريان افرادی در درون جنبش وابستگی های سياسی دارند کاملا قابل
درک است ولی مجموعه جنبش بايد مستقل باشد.
۲ زمانی جنبش می تواند جلو برود که در بر گيرنده
نظرات موجود در بين دانشجويان باشد، يعنی اگر اين جنبش دانشجويی تک صدايی باشد
خواه ناخواه حرکت جنبش دانشجويی به جايی می رسد که در واقع از مجموعه دانشجويان
پيشرو و حساس جدا می شود و اين به ضرر جنبش دانشجويی و مردم است و بايد وسيعترين
طيف های سياسی ممکن را نمايندگی نمايند که اين بسيار مسئله مهمی است.
( به نقل از نشريه هامون )
|