پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۱- ۵ دسامبر ۲۰۰۲

جهانی شدن و مخالفين آن

بحثی درارتباط با اوضاع ايران

(قسمت اول)

کيانوش توکلی

____________________________________________

آقای توکلی مجموعه مقالاتی را برای انتشار در اختيار ما قرار داده است که به تر تيب عبارتند از :

۱ جهانی شدن و مخالفين آن

۲ سکولاريسم و علت والعلل عقب ماندگی کشورهای اسلامی

۳ نگاهی به تحولات پس از ۱۱ سپتامبر

۴ جهانی شدن ، سکولاريسم و ۱۱ سپتامبر

۵ چه بايد کرد؟ پيش بسوی تشکيل جبهه سکولار دمکرات ايران

۶ منشوراتحاد جبهه سکولار دمکرات

ما تاکنون مقالات رديف دوم و پنجم را منتشر کرده ايم و بقيه را به ترتيبی که در بالا آمده است، منعکس خواهيم نمود

____________________________________________

 

قبل از ۱۱سپتامبر بسياری بر اين اعتقاد بودند که جهانی شدن( Globalisation ) را افسانه و اختراع نو ليبرال ها دانسته و آنرا دنباله گذشته ارزيابی می کردند. در مقابل بودند کسانی که جهان امروز را بدون مرز ارزيابی کرده که در آن نقش سياست و سياست مداران هر روز کم رنگ تر گشته و سرمايه يا اقتصاد حرف اول را در آن خواهد زد. وقوع اين واقعه هولناک باعث شد که سياست بشکل بی سابقه ای در مرکز گفتگوی مردم جهان قرار گيرد . زن ، مرد ، پير و جوان در رابطه با ۱۱سپتامبر در چهارگوچه جهان ، دارای موضع و نظر شده اند.

۱۱ سپتامبر برای من اينگونه بود که پس از مدتی کنکاش و مطالعه در خصوص جهانی شدن . به اين نتيجه رسيدم که بدون داشتن درکی استراتژيک از روندهای جهانی شدن ، نمی توان و نبايد يک خط مشی سياسی در عرصه ملی ارائه کرد.

در گذشته احزاب چپ و کمونيست در ابتدای برنامه های خودرا از مسايل جهان ، شروع و سپس به بررسی مسايل جاری در کشور های خود اقدام می کردند. البته در آن زمانها ، احزاب کمونيست جهانی فکر و عمل می کردند و به همين خاطر از اسيا و آفريقا از اتيوپی تا ايران ، افغانستان ، بليوی و مصر راه رشد غير سرمايه داری داری تجويز ميشد و معمولا اين احزاب شناخت در ستی از تاريخ کشور و روانشاسی مردم خود نداشتند و خط مشی سياسی آنان با جامعه همخوانی نداشت .

نتيجتا همه اين احزاب بويژه در کشورهای جهان سوم بعد از فروپاشی اردوگاه واقعا موجود به ورشکستگی سياسی رسيدند . پس از آن بود که احزاب چپ دمکرات ايران با کنار گرفتن و يا رد کمونيست و با شعار " جهانی فکر کنيم و ملی عمل کنيم " به صحنه آ مدند . و شروع کردند به تصحيح خطاهای گذشته و سعی کردند توجه خود را نه به آرمانهای چپ بلکه به واقيعتهای جامعه خود معطوف نمايند و برخی چنان به مسايل داخلی و ملی پرداختند که جهان و روندهای حاکم بر آن را يکسر بدست فراموشی سپردند. بدتر از همه ، دچار سياست زدگی و روزمرگی شدند و در واقع به جای رهبری سياسی به دنبال حوادث کشيده شد ه اند. بطور مشخص بگويم احزابی که خودرا چپ دمکرات می نامند و از اصلاح طلبان دينی پشتيبانی استراتژيک به عمل می آورند و در عين حال خودرا سکولار و خواستار جدايی دين و دولت می باشند ، از آن جمله اند.

اين آشفتگی های سياسی در بين اپوزيسيون ايرانی را می توان آنرا بخشی از بحران ملی ايرانيان ناميد . علت را بايستی در فرو پاشی ايد ئولوژی و نداشتن ديدگاههای فکری جايگزين در اين احزاب و سازمانها دانست.

به نظر من داشتن درکی روشنتر از روند جهانی شدن و تحولات پس از ۱۱ سپتامبر که همچنان ادامه دارد به احزاب و فعالين سياسی کمک می کند که از اين بحران به سلامت عبور کرده و دارای پايه های فکری مشترک شوندواين به نوبه خود به هماهنگی نيروهای سکولار کمک خواهد کرد . در اين نوشته سعی دارم ابتدا در ک و براداشت خود را از اين مقوله و سپس تحولات جاری و چشم اندازهای آن را تصوير کنم. طبيعتا پديده جهانی شدن ابعادی بسيار متفاوت و گوناگون دارد و من دراين نوشته سعی می کنم آن جنبه هايی که در رابطه با ايران است، را طرح نمايم .

در ضمن تاکيد می کنم اين نوشته قصد بررسی تخصصی رو ند جهانی شدن و مسايل پيرامون آن را ندارد ، حداکثر نظرگاههای موجود در اين خصوص را به شکل ساده و مختصر بيان خواهد کرد. هدف اين نوشته بطور مشخص خط مشی سياسی ايران را مد نظر دارد و بس!

اين نوشته در چند قسمت تنظيم شده است که قسمت اول آن به روند جهانی شدن و مخالفين آن اشاره دارد و قسمت دوم مسئله سکولاريسم و علت و العل عقب ماندگی کشورهای اسلامی ، قسمت سوم به تحولات پس از ۱۱ سپتامبر در جهان و منطقه و در قسمت چهارم جمع بندی و بخش پنجم چه بايد کرد؟ و قسمت آخر منشور اتحاد خواهد آمد.

 

جهانی شدن ( Globalisation)

من ازاين واژه که برخی ها آن را " امپراتوری جهانی " می نامند و اين روزها در همه جا به چشم می خورد و هيج نوشته و سخنرانی بدون آن کامل نيست . اين طور می فهمم که جهانی شدن که از ۲۰ سال قبل به اين طرف طرح شده است و پس از فروپاشی سوسياليسم و بر طرف شدن موانع موجود بر سر راه آن شتاب حيرت انگيزی بخود گرفته است .

اقتصاد شبکه ای ،انحصاری شدن بازار جهانی توسط شرکتهای چند مليتی به گونه ای که به لحاظ اقتصادی حتی نيرومند ترين دولتها نه تنها قادر به کنترل و ايجاد محدويت برای استقلال عمل سرمايه جهانی نيستند بلکه رقابت سنگينی بين احزاب اين کشورها بر سراينکه شرايط بهتری برای جذب سرمايه چند مليتی فراهم نمايند جريان دارد. اين امر به نوبه خود تضعيف دولت ملت ها را بدنبال داشته است . بعبارت ديگر بازار جهانی ،مرز کشورها را که چهار چوب حاکميت ملی را به وجود آورده اند را منهدم می کند.

اکنون با فشار يک دگمه ميليارد ها دلار سرمايه از اين نقطه به آن سر دنيا جابجا می شود.

اين مرحله نوينی از تحول جغرافيايی و تاريخی سرمايه داری است که برخی آن را " امپراتوری جهانی " می نامند. بنابراين خنده دار خواهد بود که بخواهيم جهان " هزار در تو" را با تئوری امپرياليسم لنين که آنرا آخرين مرحله سرمايه داری می دانست توضيح بدهيم و يا با اين حکم مارکس که می گفت با رشد سرمايه داری ، فقر ، بدبختی و فلاکت هم در کشورهای سرمايه داری بيشتر می شود موافق باشيم ! همگی ديديم که چنين نشد ، سرمايه داری وارد فاز جديدی شده است . حداقل نرم های زندگی مثلا در اروپا و امريکا اصلا قابل مقايسه با ۱۰۰ سال پيش نيست .

جهانی شدن يک پديده طبيعی نيست ، بلکه دولت ها و قدرت های بزرگ جهان آن را شکل داده اند و بطور مثال شبکه اينترنت بدون اين کمک ها قابل دسترسی برای عموم نمی بود!

جهانی شدن . تنها جنبه اقتصادی آن نيست . جهانی شدن يک پديده کاملا جديدی است که روی رفتار ، مصرف انسان قرن ۲۱اثر می گذارد. اساس آن بر مصرف ، فرهنگ فراغت ، لذت جويی و رسانه های ارتباطی بنا شده است.شالوده اين تئوری بدين گونه است که وقتی انسانها به لحاظ مصرفی (عليرغم تنوع آن) يکی شدند. تفاوتهای فرهنگی با بالا رفتن مصرف ، کم و در نتيجه در آينده فرهنگها شبيه هم خواهد شد. به عبارتی يکسان سازی در مصرف،يکسان سازی در فرهنگ راايجاد خواهدکرد.از آنجاکه غرب دستی بالا در توليد و فرهنگ رادارد. در نتيجه فرهنگ های ديگررا در خود جذب نموده و فرهنگ فراملی را ايجاد خواهد کرد .

مک دونالد،کوکاکولا ، شلوارجين، MTV,CNN ،اينتزنت و غيره سمبولهای جهانی شدن هستند. در اينجا بد نيست به اين نکته اشاره کنم. در حالی که نسل های دوم وسوم مهاجرين کشورهای اسلامی در غرب لجوجانه از جذب در فرهنگ های غربی سر باز می زنند. بخش بزرگی از جوانان ايران عليرغم محدويت های غير قابل تصور حکومت اسلامی شيفته فرهنگ غرب و امريکا شده اند. کشوری که سالهاست حاکمان مذهبی آن ، با انواع تبليغات ، کنترل و فشار تحت عنوان " مقابله با تهاجم فرهنگی غرب" نه تنها نتواستند جلوی اين روند را بگيرند بلکه با روش های تنگ نظرانه اسلامی خود ، بر شدت آن افزود اند.

اين روز ها شاهد قدرت گيری احزاب راست در اروپا و آمريکا و همينطور تقويت احزاب راسيستی و ضد اسلامی هستيم . آخرين نمونه آن در هلند بود که حزب جديد دست راستی و ضد اسلامی آن در انتخابات اخير آرايی بيشتراز حزب سوسيال دمکرات هلند آورد!!

بسياری از محقيقن اروپايی و امريکايی بر اين نظر ند که نيروهای راست ، ناسيوناليست و محافظه کار اروپايی مخالفين اصلی روند جهانی شدن هستند. و اين موضوع به صراحت در تبليغات انتخاباتی لوپن در فرانسه بازگشت فرانک و جدايی از اتحاديه اروپا را مطرح می کرد خود را نشان داد. البته اين احزاب از روحيه خارجی ستيزی مردم سواستفاده کرده اند. به نظر من وظيفه سياسی نيروهای چپ و مترقی جهان ، نه مخالفت با اين روند، بلکه دمکراتيک و عادلانه شدن جهان را بايستی مد نظر داشته باشند.

 

مخالفين جهانی شدن

همه ما در چند سال گذشته از طريق رسانه ها،شاهد اخبار،گزارشات و تصاوير تظاهرات و مخالفت های گسترده افرادی با چهره های پوشيده و گاها خونين که به تخريب و سنگ پرانی در شهر های سياتل، گوتنبرگ ، کنوا و جا ههای ديگر بوده ايم .اما تصاوير خشونت آميز را تلويزيون های اروپايی ساعتها و به صورت تکراری پخش می کردند تا نشان دهند که تنها افراد آنارشيست مخالف جهانی شدن هستند و از سوی ديگر گفته می شود که اين مخالفين ائتلاف رنگين کمانی از گروههای کاتوليک ، فيمينيست ها و همجنس گرايان ، بنيادگرايان اسلامی و گروههای جهان سومی هستند.

اما می دانيم که آتاک هسته مرکزی منتقدين جهانی شدن است. اين نهضت در فرانسه شکل گرفته و در ۳۰ کشورجهان گسترده است و بيش از ۶۰ هزار عضو دارد و تعدادی از شخصيت های دولت های اروپايی در اين نهضت عضويت دارند. آتک مخالف سرمايه داری نيست و قصد نابودی آن را ندارد. بلکه در صدد رفرم وانسانی کردن آن است. از جمله در برنامه آتک آمده است :

وضع ماليات ارزی ، از بين بردن مناطقی که فرار مالياتی در آنهاوجود دارد.بخشودگی بدهی کشورهای فقير و تغير قوانين تجارت جهانی و بانک جهانی و همينطور دمکراتيزه کردن اين دو سازمان جهانی است . در ضمن آتک به صلح جهانی ، حقوق بشر ،نهضت زنان ،حقوق سنديکايی و حفظ محيط زيست توجه داردو خلاصه تحت عنوان " بنای جهانی نو امکانپذير است" خود را سازمان می دهد.

اگر آتک به عنوان هسته مرکزی منتقدين جهانی شدن رهبری منتقدين را در دست گيرد( و البته اين نشدنی است مگرآنکه آتک صف خود را از صف آنارشيست ها جدا سازد) شايد در آن صورت بتواندبر خلاف نهضت ۱۹۶۸ يک نهضت دائمی و روبه رشد باشد. در ضمن ناگفته پيدا است که آتک رهبران کشورهای جهان سومی را مورد انتقاد قرار نمی دهد که اين خود می تواند مورد سو استفاده رهبران ارتجاعی اسلامی از جمله رهبران کشور ما قرار گيرد.

شايان ذکر است که پيروزی انقلاب اسلامی تقريبا هم زمان با روند جهانی شدن بود. در حالی که در اين مدت ۲۰ سال ، احزاب سياسی در اکثر کشورهای جهان برای جلب سرمايه خارجی و تکنولوژی مدرن به رقابت با يکديگر می پرداختند و خصوصی سازی را تا شرکت های پست ، تلفن ،راديو و تلويزيون کشانده بودند، رهبران مذهبی ايران با تبليغ و تشويق کمونيستها درست در نقطه مقابل روند جهانی شدن عمل کرده و ۸۰ در صدد صنايع ايران را دولتی و تجارت خارجی و شرکت های بيمه را ملی کردند.

به لحاظ سياسی با گروگان گيری و دميدن بر جو ضد امريکايی ، ايران را به انزوا کشانديم . می دانيم که امريکا در راس جهانی شدن قرار دارد و بنابراين سياست ضد امريکايی و دولتی کردن اقتصاد يک سياست کور ضد جهانی شدن بوده است و تماما بر ضد منافع ملی ايران و در جهت ويرانی کشور عمل کرده است .

نتيجه اين شد که در اين فاصله ۲۴ سال سرمايه گذاری خارجی تقريبا صفر ، اقتصاد دولتی در دست مافيای قدرت قرار گرفته است . صنعت نفت ايران در حال فرسودگی و نابودی قرار گرفته است .

تا ۳ سال ديگر ايران فرصت دارد که عضو سازمان تجارت جهانی شود. و گرنه پس از آن کشور ما قادر به صادرات نخواهد بود. محروم شدن ايران از نفت و گاز دريای خزر! سالانه ۸۰۰ هزار نفر بر تعداد بيکاران کشور افزوده می شود وتا ۳ سال ديگر جميعت بيکار کشور (اکثرا جوانان) به رقم ۸ ميليون خواهد رسيد. افزايش جميعت و کاهش توليد نفت ، در آمد حاصله از نفت را به رقم ۳ ميليارد دلار در سال کاهش می دهد. بی آيندگی جوانان ، سر خوردگی آنان از اصلاحات ، کشور را در آستانه انفجار قرار داده است .

بنابراين در چنين شرايطی مبارزه مخالفين جهانی شدن ، منجمله آتک ربطی به کشور ما ندارد. چرا که سرمايه ای وارد کشور ما نشده که بخواهيم شرايط آنرا عادلانه و دمکراتيک کنيم. مسئله اصلی ايران در درجه اول دگرگونی در قدرت سياسی ، يعنی پايان دادن به حکومت مذهبی و ايجاد جامعه مدنی ، سکولارو دمکرات در ايران است که در بخش های بعدی به آن می پردازم .