پيام صدور حکم اعدام آغاجری

هادی شمس حائری

 

صدورحکم اعدام برای هاشم آغاجری، جمهوری اسلامی را در شرايط دشوار داخلی وبين المللی قرار داده است، اين حکم بزرگترين شکاف را در سطوح حاکميت بوجود آورده و هيچ يک از دوجناح اصلاح طلب و انحصار طلب قصد ندارند آن را کتمان کنند. صدور حکم اعدام در شرايط کنونی ايران، نمی تواند اتفاقی و حساب نشده باشد. يک قاضی گمنام شهرستانی هرگز نمی تواند با مصالح کلی نظام آنطور که سليقه اش اجازه می دهد بازی کند و آن را به خطر اندازد، بطور حتم مسئله ای با اين اهميت که همه کشور را در آشوب فرو برده و دامنه تأثيرات آن هنوز نا مشخص است، نمی تواند جز با اشاره مستقيم رهبر صورت گرفته باشد.

اين حکم به قول محمد رضا خاتمی (برادر رئيس جمهور)، نه برای اجراء که برای زهر چشم گرفتن از رقبا صادر شده است. اما فراتر از زهر چشم گرفتن درماندگی باند مافيائی حکومت دربدست گرفتن مهار جامعه است.

سؤال مهم اين است که چرا باند تماميت خواه آگاهانه کشور را بسوی بحران می برند و خود را در وضعيت دشوار داخلی و بين المللی قرار می دهند؟ آيا اين جنجال آفرينی ها واقعی است يا کاذب است؟. جواب به اين سؤال راز پيشرفت جنبش آزادی خواهی و ضرورت ايجاد تغييرات اجتماعی را روشن می سازد. تغييراتی که بنا بر آمارهای گرفته شده در ماه های اخير هر روز تعداد طرفداران بيشتری در ميان مردم بدست می آورد.

جواب اين است . جنبش اجتماعی ايران به مرحله بازگشت ناپذيری رسيده و جناح ارتجاعی ديگر نمی تواند جلو رشد و گسترش آن را بگيرد بدين جهت جناح رو به زوال، هر چند صباحی برای انحراف روند آزادی خواهی، با ساختن بحران های مصنوعی و جنجال آفرينی می خواهد جلو گسترش بحران اصلی را که همانا بحران فروپاشی است بگيرد و اين کابوس را از خود دور سازد.

بنا بر نظر اکثر صاحبنظران سياسی، ايران احتمالا در ماه های آينده آبستن حوادث بزرگی خواهد بود. اين حوادث و تغييرات را باند مافيائی حکومتی هم می داند و به همين جهت است که خامنه ای اين دفعه صريح تر به ميدان آمده و قوای سه گانه حکومتی را مخاطب قرار داده و آنها را تهديد می کند که اگر از حل مشکلات بر نيايند مردم را به ميدان می آورد. منظور خامنه ای از حل مشکلات چيست؟ آيا حل مشکلات، سرکوب آزادی خواهان و جنبش اصلاح طلبی نيست؟. تا به حال سابقه نداشته است که سران حکومتی با اين درجه از شدت در مقابل هم صف آرائی کرده باشند. سران جناح اصلاح طلب تا به حال سعی می کردند که در مورد احکام قوه قضاييه حرفی نزنند که در مظان اتهام دخالت در امر قضا قرار گيرند اما اين دفعه رعايت ظاهر را کنار گذاشته و کروبی با تندی و خاتمی قدری ملايمتر قوه قضائيه را محکوم کرده اند و هاشمی شاهرودی نيز به دخالت کروبی جواب تندی داد و اين فاز جديدی از برخورد دو نيروی موسوم به اصلاح طلب و اقتدار طلب در ايران است. اگر جنبش دانشجوئی را به اين اضافه کنيم به خوبی در می يابيم که ايران در آستانه يک تحول و دگرگونی قرار دارد.

تهديد خامنه ای به دخالت نيروی مردم، يعنی به ميدان آوردن حزب الله و چماقداران حکومتی به خيابانها جهت ارعاب مردم می باشد. همان روشی که در طول حکومت اسلامی از زمان پيروزی انقلاب تا امروز ادامه داشته است. اگر اقدامات و حرکات حزب الله را در اين سالها از هجوم به اجتماعات و عربده کشی ها و سوزاندن کتابخانه و آتش زدن سينما، به صورت روز شمار به رشته تحرير در می آمد شامل دهها جلد کتاب می شد.

ظرف سال های گذشته هرگاه که رژيم توان آن را نداشته تا مخالفين را رسما و قانونا از سر راه خود بردارد، پشت سر امت به اصطلاح حزب الله مخفی می شد و فالانژ ها را به خيابان می ريخت و هنگاهی که اين عمل با اعتراض مردم مواجه می شد،، رهبر از شدت عمل آنها ظاهرا انتقاد کرده، و نهيبی ظاهری به آن ها می زد، اما اين بار خامنه ای ناچار شده که علنا چماق حزب الله را به کار گيرد و مخفی کاری را کنار بگذارد و اين موضع گيری صريح يکی از علائم فرا رسيدن تغييردر ماه های آينده است.

صدور حکم اعدام عليه آغاجری عامل وحدت همه نيروها در اعتراض به قوه قضائيه شد و عامل به ميدان کشيدن نيروهای اجتماعی بيشتری گرديد. عده زيادی از اساتيد دانشگاهی به عنوان اعتراض به اين حکم از سمت خود استعفاء نمودند. اين اشتراک عمل و وحدت نظر مرحله جديدی از دوران عمر ۶ ساله نيروهای ۲ خردادی می باشد و در نقطه مقابل آن باند خامنه ای و طيف طرفداران وی قرار دارد که در نقطه ضعف و از هم پاشيدگی هستند. تهديد خامنه ای برای استفاده از به اصطلاح نيروی مردم که منظورش همان نيروی حزب الله است ناشی از همين ضعف و احساس خطر می باشد که ماه های آينده بيشتر هويدا خواهد شد.

۱۵ نوامبر ۲۰۰۲ مطابق با ۲۴ آبان ۱۳۸۱