حکم آقاجری و فرصت اصلاح طلبان

 

از وبلاگ رنگين کمان http://ranginkamaa.persianblog.com

حکم صادر شده برای آقای دکتر هاشم آقاجری فرصت مناسبی برای اصلاح طلبان جهت خروج از بن بست و هماهنگی و اتحاد بيشتر آنان فراهم آورد. در روزهای آينده بار ديگر شاهد فعال شدن جنبش دانشجويی و برگزاری تريبون های آزاد و تحصن و اعتصاب ها در دانشگاهها و برگزاری راهپيمايی خواهيم بود. از طرف فشار دولت های خارجی و تشکل های مدافع حقوق بشر می تواند حاکميت را به يک عقب نشينی فراتر از لغو حکم اعدام آقای دکتر آقاجری وادار نمايد.

جامعه ايران جامعه ای در حال گذار است. آقای آقاجری در سخنان خود به نکاتی اساسی اشاره کردند و رازهای همگانی را افشا کرد. واقعيت اين است که سالاست که اين بحث ها در ميان جوانان و در محافل فکری و روشنفکری جريان دارد. روحانيت ديگر مرجعيت خود را از دست داده است و بسياری از سنت های مذهبی از طرف جوانان پذيرفته شده نيستند. امروز افکار روشنفکران عرب همچون نصر حامد ابوزيد در بسياری از محافل مطرح است. افکاری که بسيار پيشروتر از روشنفکران ايرانی است و حتی به نقد قرآن می پردازد!

امروزه بسياری از جوانان ديگر عصمت، امامت، تقسيم بندی روحانی و جسمانی و خطبه عقد و... را قبول ندارند. روحانيت اعتبار خود را از دست داده است. روحانيتی که هنوز در تعيين حلول ماه رمضان مشکل دارد! چيزی که می توان با تکيه بر علم نجوم برای هزاران سال پيش بينی کرد!

افزايش طبقه متوسط، شهر نشينی، جوان بودن جمعيت، افزايش تعداد تحصيل کردگان دانشگاهی و ... همگی روحانيت سنتی را به چالش کشيده است.

حتی امروز افرادی چون آقای کديور از طرف جوانان دانشگاهی و حتی دکتر سروش مورد شماتت قرار می گيرند که چرا لباس رسمی روحانيت را بر تن کرده اند! يادم می آيد در اردوی تابستانی دانشگاه امير کبير آقای کديور آنقدر در معرض اين انتقاد بودند که ناراحت شدند! يک سال بعد وقتی کديور در زندان بود يک روز که به همراه يکی از دوستان به پارک ملت برای ورزش رفته بوديم دکتر سروش را ديديم و از وصع آقای کديور پرسيديم. ايشان گفتند که با پدر آقای کديور ديدار داشتند و پدرشان اميدوار بودند که پسرشان خلع لباس شوند و از اين لباس در بيايند! دکتر سروش هم ميگفت که به پدر آقای کديور گفت من سال ها پيش به اين آقا محسن گفتم که اين لباس را در بياورد! (هر چند از نظر فکری ديگر ايشان از اين روحانيون به شمار نمی روند) منظورم اين است که چنان روحانيت جايگاه خود را در بين مردم و مخصوصا جوانان از دست داده که حتی افرادی مثل کديور مورد انتقاد قرار می گيرند که چرا لباسشان را به کناری نمی گذارند!

روحانيت ما عوام زده است. اين حرف تازه ای نيست. سالها پيش دکتر علی شريعتی گفته بود و بعد ها خود مطهری که گفته می شود بعد از شهادت دکتر شريعتی در نامه ای به آقای خمينی احساس خشنودی خود را نتوانست پنهان کند به عوام زدگی روحانيت اعتراف نمود!

به نظر من امروز بايد به صراحت از افکار آقای آقاجری حکايت کرد و آنها را بسط داد. نقطه ضعف روحانيت در همين جاست! جايی که نانش هم به آن وصل است!

به نظر من هيچ نظامی نمی توانست آنچنان که جمهوری اسلامی موفق شده، اعتبار روحانيت را بر باد بدهد و از اين بابت بايد از اينان تشکر و قدردانی شود!!

آموزه های دينی بايد نقد شود و خرد جمعی و عقل نقاد خود بنياد برای ساماندهی امور جامعه مورد استفاده قرار گيرد. ماهيت وحی، رابطه عقل و دين، احکام، زبان دين و .. همگی از جمله مسايلی است که بايد بيشتر به انها پرداخت و بايد در اين زمينه ها تابو شکنی شود.

يکی ديگر از مسايلی که می تواند قدرت و حاکميت را به چالش های جدی روبرو کند بحث حقوق زنان است. همراهی جنبش دانشجويی و جنبش زنان و روشنفکران به عنوان پيشقراولان نقد سنت های دينی می تواند جامعه ما را گام هايی اساسی به جلو ببرد.

خبری که فکر می کنم برای منتقدان و تحليلگران جالب باشد اين است که حدود ۲ سال پيش به راحتی می شد کتاب مقدس و انجيل را در خيابان های تهران و در کتابفروشی ها پيدا کرد و تعداد زيادی از جوانان اين کتاب ها را تهيه می کردند و با ولع می خواندند و به دنبال دينی ديگر بودند! ميزان گرايش به مسيحيت چنان بالا گرفت که به دستور مقامات بالا تمام اين کتاب ها را جمع اوری کردند و الان در هيچ کتاب فروشی ای نمی توان اين کتاب ها را به دست آورد. و اينها همه بايد زنگ خطری برای حاکمان باشد و در اعمال خود بازنگری نمايند! چه کار کردند که مردم از دين رسمی گريزان شدند؟