سه رويکرد در عرصه سياست ايران
بهروز گرانپايه
در بين نيروهای سياسی مؤثر بر عرصه سياست در
ايران، در شرايط کنونی سه رويکرد عمده قابل تشخيص است.۱- رويکرد پليسی امنيتی ۲-
رويکرد معطوف به اهميت نيروهای خارجی ۳- رويکرد مردمسالارانه. هر چند وزن و پايگاه
اجتماعی اين سه رويکرد متفاوت است، اما به سبب توزيع ناعادلانه قدرت بر اثر
نهادينه نشدن حاکميت قانون و حاکميت مردم، وزن سياسی اين سه رويکرد، از تناسب
معقولی با پايگاه اجتماعی آنها برخوردار نيست. چالشها و تنشهای سياسی - اجتماعی
موجود که در حال حاضر در ايران وجود دارد، خود ناشی از همين عدم توازن قدرت سياسی
با پايگاههای اجتماعی است و به همين دليل برخی از نيروهای سياسی نگرانند که فرآيند
مردمسالاری در ايران بر اثر غلبه رويکردهای غير دموکراتيک با مانع و وقفه مواجه
شود.
برای پيروان هر سه رويکرد مذکور بايد اين فرض را
قائل شد که بيش و کم با احساس تعهد دينی، ملی و اجتماعی به دنبال حل مسائل و
مشکلات جامعه ايران و توسعه و پيشرفت کشور هستند. بنابراين اگر نقد يا تعريضی مطرح
هست از باب ميزان صواب و صلاح سه رويکرد فوق به عنوان سه روش يا سه شيوه و
استراتژی حل مشکلات خواهد بود.
رويکرد پليسی امنيتی حفظ قدرت و حاکميت را از طريق
تحکيم و تقويت نظام پليسی و تکيه به نيروهای نظامی و انتظامی امکانپذير میداند.
اين رويکرد، بهای اصلی و تکيه محوری را در پاسداری از جمهوری اسلامی به قدرت
امنيتی و نظامی میدهد و معتقد است با ايجاد يک فضای رعب و هراس اجتماعی می توان
امکان هر نوع مخالفت و شورش اجتماعی را عليه نظام سياسی از بين برد. در رويکرد
مبتنی بر ارعاب، از آنجا که هميشه نمیتوان از نيروهای رسمی نظامی و انتظامی برای
سرکوب مخالفتهای اجتماعی استفاده کرد، ايجاد گروههای فشار و باندهای شبه نظامی و
مسلح به ابزار سرکوب حداقلی نيز در دستور کار قرار میگيرد.
همچنين به سبب گسترش رسانهها و شبکههای
ارتباطاتی، توسل به فضا سازيهای رسانهای نيز برای تمهيد شرايط جزئی از اين
استراتژی محسوب میشود. اين رويکرد، طی ۵ سال اخير، استراتژی بخشی از نيروهای مؤثر
عرصه سياست در ايران بوده است.
رويکرد دوم، رويکردی است که به نيروهای خارجی برای
حل مشکلات داخلی، بها و اهميت میدهد. بر اساس اين رويکرد مسائل و مشکلات مهم کشور
را جز با تکيه به نيروهای خارجی و مثلا يک ابر قدرت نمیتوان حل کرد. اين رويکرد
که در ايران معاصر، سابقه و پيشينه زيادی نيز دارد، در شرايط کنونی نيز هوادارانی
پيدا کرده است.
پيروان اين گرايش و رويکرد، اساسا ديدگاهی برونگرا
دارند و مجموعه رويدادها و تحولات جهان را در قالب «بازی بزرگان» تجزيه و تحليل
میکنند، بر مبنای چنين ديدگاهی، حتی حرکتهای اجتماعی و جنبشهای دموکراتيک در
گوشه و کنار جهان، با خواست و اراده قدرتها شکل میگيرد و اوج و فرود پيدا
میکند. علت تقويت اين گرايش در جامعه ايران و در شرايط کنونی نيز تا حدودی قابل
درک است.
وقتی فرد يا گروهی کسب يا حفظ قدرت سياسی را از
طريق اتکا به «آرای عمومی» امکانپذير نمیداند و استفاده و از زور و سرکوب را نيز
يا بسيار پرهزينه و يا به مصلحت نمیبيند، قاعدتا به چنين جمعبندیای بيشتر
رهنمون میشود.
نگرانی که از ناحيه رشد و تقويت چنين رويکردی در
شرايط کنونی در ايران وجود دارد اين است که عدهای ممکن است برای حفظ موقعيت و
قدرت سياسی خود در داخل، با نيرو و عامل خارجی به نحوی پنهانی و غيررسمی باب
مذاکره و معاملهای را بگشايد و به عنوان مثال با دادن وعدههايی در مورد همکاری
برای حل مسألهای منطقهای آتيه بلند مدتتری را برای خود تأمين و تضمين نمايند.
اما رويکرد سوم که گرايش غالب در درون نظام و در جامعه محسوب میشود و به نظر
میرسد که به دليل وزن و غلظت اجتماعی خود را بر عرصه سياست ايران نيز تحميل کرده
و خواهد کرد، رويکرد مردمسالارانه است. مشخصه اصلی و اساسی اين رويکرد، اتکا به
نيروهای مردمی، بومی و داخلی برای حل مشکلات است. اين رويکرد مردم محور که ريشه در
باورهای دينی و آموزههای امام خمينی دارد، اولا قدرت را نه در سر نيزه و تفنگ و
ماشين جنگی و سازمان پليسی و امنيتی آهنين بلکه در آرا،در بازوان و در انديشههای
مردم و ملت میداند. قدرت در اين رويکرد، به تعبير ميشل فوکو در بين مردم منتشر
است و برای استفاده از آن بايد آنان را مجتمع و سازماندهی کرد.
ثانيا مبتنی بر اين نگرش و رويکرد، برای حل واقعی
مسائل و مشکلات جامعه بايد خود مردم، آستين همت بالا بزنند. اين رويکرد، مشارکت
اجتماعی را تنها راه بنيادی و اصولی برای غلبه بر مشکلات میداند. ثالثا دولت يا
حکومتی که به مردم خود بهای اصلی را نمیدهد و يا به سرکوب آنان میانديشد و يا
برای حل مشکلات آنان، با قدرت خارجی وارد معامله میشود، هيچگاه از مقبوليت و
مشروعيت برخوردار نمیشود و دولت فاقد مشروعيت و پايگاه گسترده اجتماعی، دولتی
متزلزل و شکننده خواهد بود.
شرايط کنونی جامعه ايران به ويژه با توجه به
تهديدات خارجی، شرايط حساسی است. اين شرايط ايجاب میکند که مردم، هوشياری و آگاهی
خود را در قبال رويدادها و مجموعه تحولاتی که در داخل و منطقه در حال وقوع است،
افزايش دهند. همچنين بايد نسبت به اقدامات و فعاليتهايی غوغاسالارانه و انحرافی
که با بزرگنمايی مسائل جزئی میکوشند تا روند مردمسالاری را در ايران با شکست
مواجه سازند در پرتو جنجال آفرينیهای رسانهای، قدرت سياسی خود را تثبيت نمايند،
حساسيت و واکنش مناسب نشان دهند. در شرايط کنونی، وظيفه آقای خاتمی است که با
اتکای مقبوليت و مشروعيت حداکثری خود در جامعه، افکار عمومی را نسبت به تصميمات و
اقداماتی که ممکن است در تعارض با منافع ملی قرار گيرد، حساس نمايند و به روشنگری
بپردازند.
--------------------------------------
*مقاله فوق در شماره ۳۶۷
تاريخ ۱۷ تيرماه ۱۳۸۱ روزنامه نوروز به چاپ رسيده است.
|